budge

base info - اطلاعات اولیه

budge - تکان دادن

verb - فعل

/bʌdʒ/

UK :

/bʌdʒ/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [budge] در گوگل
description - توضیح

  • حرکت دادن، یا وادار کردن کسی یا چیزی به حرکت درآید


  • برای تغییر عقیده یا مجبور کردن کسی که نظرش را تغییر دهد

  • If something will not budge or you cannot budge it it will not move


    اگر چیزی تکان نخورد یا نتوانید آن را تکان دهید، حرکت نمی کند


  • برای تغییر عقیده یا اینکه کسی نظرش را تغییر دهد


  • حرکت دادن یا به حرکت درآوردن کسی یا چیزی

  • He desperately tried to drag his hand away but it wouldn't budge.


    ناامیدانه سعی کرد دستش را بکشد، اما تکان نخورد.

  • Immanuel Kant sat in Konigsberg and never budged.


    امانوئل کانت در کونیگزبرگ نشست و هرگز تکان نخورد.

  • The threats were dire enough to make the Republicans look reckless when they refused to budge.


    تهدیدها به قدری وحشتناک بود که جمهوری خواهان در زمانی که از تکان خوردن خودداری کردند، بی پروا به نظر برسند.

  • They can not be shot or netted since they refuse to budge and will be sitting tight underground.


    آنها را نمی توان شلیک کرد یا توری کرد زیرا آنها از تکان خوردن خودداری می کنند و در زیر زمین محکم می نشینند.

  • But prices had budged by only-pennies at a time and mostly they went down.


    اما قیمت‌ها در آن زمان فقط یک پنی کاهش یافته بود و عمدتاً پایین آمدند.

  • Gandhi would not budge from five.


    گاندی از پنج نفر تکان نمی خورد.

  • The car was stuck in the snow and we couldn't budge it.


    ماشین در برف گیر کرده بود و نمی توانستیم آن را تکان دهیم.

  • I told my boss this but he refused to budge on it.


    من این را به رئیسم گفتم اما او حاضر به تکان خوردن نشد.

example - مثال
  • She pushed at the door but it wouldn't budge.


    او در را فشار داد اما در را تکان نداد.

  • The dog refused to budge.


    سگ از تکان خوردن خودداری کرد.

  • I heaved with all my might but still couldn't budge it.


    با تمام وجودم بالا رفتم اما هنوز نتوانستم تکان بخورم.

  • He won't budge an inch on the issue.


    او یک اینچ در مورد این موضوع تکان نخواهد خورد.

  • Company executives refused to budge from their position.


    مدیران شرکت حاضر به جابجایی از سمت خود نشدند.

  • He was not to be budged on the issue.


    قرار نبود او در مورد این موضوع تسلیم شود.

  • They would not be budged from their initial asking price.


    آنها از قیمت درخواستی اولیه خود عقب نشینی نمی کنند.

  • He sat down and would not budge.


    نشست و تکان نخورد.

  • He threw all his weight against the door but it wouldn't budge an inch.


    تمام وزنش را روی در پرتاب کرد، اما یک اینچ هم تکان نخورد.

  • I pushed hard at the door but it wouldn't budge.


    محکم به در فشار آوردم اما تکان نخورد.

  • We all heaved on the rope but still couldn't budge the car from the mud.


    همه ما روی طناب حرکت کردیم، اما هنوز نتوانستیم ماشین را از گل و لای تکان دهیم.

  • The union won't budge on its demand.


    اتحادیه از خواسته خود تسلیم نخواهد شد.

  • She absolutely refused to budge.


    او مطلقاً از تکان خوردن امتناع کرد.

  • I've tried moving the desk but it won't budge/I can't budge it.


    من سعی کردم میز را جابجا کنم اما تکان نمی خورد/نمی توانم آن را تکان دهم.

  • I've tried persuading her but she won't budge.


    من سعی کردم او را متقاعد کنم، اما او تکان نمی خورد.

  • The demonstrators would not budge from the governor’s office.


    تظاهرکنندگان از دفتر فرمانداری تکان نخوردند.

  • We tried to open a window but couldn’t budge any of them.


    سعی کردیم پنجره ای را باز کنیم اما نتوانستیم هیچ کدام را تکان دهیم.

synonyms - مترادف

  • حرکت


  • تغییر مکان

  • locomote


    لوکوموت


  • هم بزنید

  • go


    برو


  • تغییر موقعیت


  • راه دادن

  • squirm


    به هم زدن

  • wriggle


    خزیدن


  • حرکت کردن


  • حرکت کنید

  • agitate


    بازی


  • پیچیدن

  • writhe


    بر زدن

  • shuffle


    تکان دادن

  • twitch


    پیچ - پیچیدن

  • wiggle


    نقل مکان

  • twist


    رانش

  • relocate


    از مکانی به مکان دیگر حرکت کنید

  • drift


    بی قراری


  • دور زدن

  • fidget


    کوبیدن

  • jiggle


    agonizeUS


  • دست و پا کردن

  • thresh


    تند و سریع

  • agonizeUS


    جیغ

  • flounder


    کوبیدن پی در پی

  • jerk


    لغزش

  • jig


  • thrash


  • slither


antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

audiotape

لغت پیشنهادی

beanfeast

لغت پیشنهادی

artistically