tall

base info - اطلاعات اولیه

tall - بلند قد

adjective - صفت

/tɔːl/

UK :

/tɔːl/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [tall] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • She's tall and thin.


    او قد بلند و لاغر است.

  • the tallest building in the world


    بلندترین ساختمان جهان

  • tall trees/chimneys


    درختان بلند / دودکش ها

  • a tall glass of iced tea


    یک لیوان بلند چای سرد

  • He's grown taller since I last saw him.


    از آخرین باری که دیدمش قدش بلندتر شده.

  • How tall are you?


    قد شما چند سانتی متر است؟

  • He's six feet tall and weighs 200 pounds.


    او شش فوت قد و 200 پوند وزن دارد.

  • Suddenly he seemed to stand taller.


    ناگهان به نظر می رسید قدش بلندتر شده است.

  • The fence is over five metres high.


    این حصار بیش از پنج متر ارتفاع دارد.

  • He has climbed some of the world’s highest mountains.


    او برخی از بلندترین کوه های جهان را صعود کرده است.

  • How high was the plane when the engine failed?


    وقتی موتور از کار افتاد ارتفاع هواپیما چقدر بود؟

  • My brother’s much taller than me.


    برادرم خیلی از من بلندتره

  • She ordered cold beer in a tall glass.


    او در یک لیوان بلند آبجوی سرد سفارش داد.

  • tall factory chimneys


    دودکش های بلند کارخانه

  • Tall pine trees line the roadways.


    درختان بلند کاج در کنار جاده ها قرار گرفته اند.


  • یک دختر قد بلند


  • یک ساختمان بلند

  • He's six feet tall.


    او شش فوت قد دارد.

  • She's much taller than me.


    او خیلی بلندتر از من است.

  • She’s tall and slim.


    او قد بلند و لاغر است

  • The Sears Tower is taller than the Empire State Building.


    برج سیرز از ساختمان امپایر استیت بلندتر است.

  • Four of her friends are six feet or taller.


    چهار نفر از دوستان او شش فوت یا بلندتر هستند.

  • In a tall organizational structure employees often lie at the bottom of a long chain of supervisors, managers, and executives.


    در یک ساختار سازمانی بلند، کارکنان اغلب در انتهای زنجیره طولانی سرپرستان، مدیران و مدیران قرار دارند.

synonyms - مترادف

  • بالا


  • افزایش بالا

  • high-rise


    بلند مرتبه

  • multistorey


    چند طبقه

  • skyscraping


    آسمان خراش

  • sky-scraping


    سر به فلک کشیده

  • towering


    بزرگ

  • big


    مرتفع

  • elevated


    بلند


  • بلند آسمان

  • lofty


    مجسمه

  • sky-high


    ارتفاعی

  • statuesque


    غول

  • altitudinous


    دست بالا


  • عظیم

  • high-reaching


    بسیار بزرگ و مهم


  • مطرح کرد

  • monumental


    رو به افزایش

  • raised


    اوج گرفتن

  • rising


    باشکوه

  • soaring


    برج

  • stately


    صعودی

  • towery


    غول آسا

  • ascending


    غول پیکر

  • colossal


    تحمیل کننده

  • gigantic


    آلپاین

  • immense


    شگفت انگیز

  • imposing


    برافراشته شده

  • alpine


  • prodigious


  • uplifted


antonyms - متضاد
  • low


    کم


  • کوتاه

  • petite


    ریزه

  • low-rise


    افزایش کم


  • کم اهمیت

  • stunted


    ناقص

  • ground-level


    همکف


  • مقدار کمی

  • low-set


    کم مجموعه

  • small-scale


    در مقیاس کوچک

  • squat


    چمباتمه زدن

  • stumpy


    کلوخه

  • undersized


    کم اندازه

  • compact


    فشرده - جمع و جور

  • dinky


    دیوونه


  • پایین

  • low-lying


    پست

  • mini


    مینی

  • miniature


    مینیاتوری


  • نزدیک به زمین

  • single-story


    تک طبقه

  • squatty


    چمباتمه زده

  • unelevated


    بی ارتفاع

  • dwarfed


    کوتوله شده


  • در زیر


  • زیر

  • unobtrusive


    محجوب

  • elegant


    ظریف

لغت پیشنهادی

specimens

لغت پیشنهادی

cairns

لغت پیشنهادی

aponeurosis