mystery
mystery - رمز و راز
noun - اسم
UK :
US :
an event situation etc that people do not understand or cannot explain because they do not know enough about it
یک رویداد، موقعیت و غیره که مردم آن را درک نمی کنند یا نمی توانند توضیح دهند زیرا به اندازه کافی درباره آن نمی دانند
the quality that something or someone has when they seem strange secret or difficult to understand or explain
کیفیتی که چیزی یا کسی در زمانی که به نظر عجیب، مخفی یا دشوار به نظر می رسد، دارد
a subject activity etc that is very complicated secret or difficult to understand and that people want to learn about
یک موضوع، فعالیت و غیره که بسیار پیچیده، مخفیانه، یا درک آن دشوار است و مردم می خواهند درباره آن بیاموزند
داستان، فیلم یا نمایشنامه ای درباره یک قتل که در آن تا آخر به شما گفته نمی شود قاتل کیست
used to describe someone or something that people do not recognize or know anything about especially when this causes great interest
برای توصیف کسی یا چیزی که مردم چیزی در مورد آن نمیشناسند یا نمیدانند، استفاده میشود، بهویژه زمانی که این باعث علاقه زیادی شود
چیزی عجیب یا ناشناخته که هنوز توضیح یا درک نشده است
a book film or play especially about a crime or a murder with a surprise ending that explains all the strange events that have happened
یک کتاب، فیلم یا نمایشنامه، به ویژه در مورد یک جنایت یا یک قتل، با پایانی غافلگیرکننده که تمام وقایع عجیبی را که اتفاق افتاده توضیح می دهد.
رمز و راز همچنین کتاب، فیلم یا نمایشنامه ای درباره جنایت یا رویداد دیگری است که توضیح آن دشوار است
هویت نویسنده یک راز است، اما تصور می شود که او اسپانیایی است.
این برای من یک راز است که چگونه گیل توانست قبل از ما به اینجا برسد.
شما کار را با او صرفاً برای روشن کردن یک راز انجام دادید.
ده آتش نشان دیشب به دلیل بیماری مرموز در بیمارستان بستری شدند.
در مترو با راز ابدی شهوت و میل روبرو شد.
اسرار سو گرافتون فروش بسیار خوبی دارد.
هیچ کس تا به حال نتوانسته است راز مثلث برمودا را توضیح دهد.
در مورد مهمان مرموز، تنها چیزی که می توانم بگویم این است که یک شعبده باز در یک جعبه خواهد بود.
دانشمندان همچنان به کشف رازهای ژن های انسانی ادامه می دهند.
پلیس همچنان در تلاش است تا راز چگونگی فرار این زندانی را کشف کند.
کوربت این راز را یک مشکل منطقی می دانست.
راز حل نشده باقی می ماند زیرا گرگ و میش به سیاهی مطلق تبدیل می شود.
راز عمیق تر می شود زیرا شاهدان بیشتری برای گفتن داستان های مختلف جلو می آیند.
این یکی از اسرار بزرگ حل نشده قرن حاضر است.
انگیزه آنها همچنان یک راز است.
او سعی کرد معمای مرگ ناگهانی پسر را حل کند.
این که چرا او را انتخاب کردند برای من کاملاً یک معماست.
او کمی رمز و راز است.
یک مهمان مرموز در برنامه حضور داشت.
هویت مرد مرموز پنهان مانده است.
یک بیماری/بیماری/ویروس مرموز
یک تور اسرارآمیز (= وقتی نمی دانید کجا می روید)
خواهرم برای من یک معمای کامل است.
راز ناپدید شدن او را احاطه کرده است.
گذشته او پوشیده از رمز و راز است (= چیز زیادی در مورد آن معلوم نیست).
عینک تیره به او فضایی مرموز می بخشد.
او یک زن مرموز است.
او نویسنده چندین راز قتل است.
این فیلم بر اساس رمان معمایی دافنه دوموریه، ربکا ساخته شده است.
معلمی که مرا به اسرار ریاضیات سوق داد
رمز و راز خلقت
او سرنخی برای باز کردن کل رمز و راز پیدا کرده بود
شعر او تلاش می کند تا به راز تاریک مرگ نفوذ کند.
چگونگی شروع این بیماری یکی از اسرار بزرگ پزشکی است.
این که چگونه این حشرات واقعاً با هم ارتباط برقرار می کنند، چیزی رازآلود نشان می دهد.
این که کجا دفن شده است راز باقی مانده است.
به راحتی می شد باور کرد که خانه راز بزرگی را در خود جای داده است.
او به راز ناپدید شدن دزد فکر کرد.
این معما زمانی عمیق تر شد که تنها مظنون پلیس به قتل رسید.
پلیس به حل معمای سلاح قتل گم شده نزدیک است.
سکوت، راز پیرامون کار او را عمیق تر کرده است.
شاهد هیچ روشنی بر رمز و راز هویت متوفی روشن نکرد.
کمی رمز و راز در مورد این کودک وجود دارد.
یکی از رازهای کوچک زندگی
enigma
معما
puzzle
پازل
riddle
معمای
conundrum
راز
سوال
پارادوکس
paradox
پوزر
poser
مسئله
گیج کننده
puzzler
معضل
quandary
گیج شدن
puzzlement
چرا
ابهام
abstruseness
سرگشتگی
abstrusity
مشکل
bewilderment
رمز و راز
crux
استامپر
mystification
تیزر
stumper
بازی فکری
teaser
مغز متفکر
brainteaser
حرام
braintwister
سر خراش
charade
گیجی
head-scratcher
دور
perplexity
رون
roun
چسبنده
rune
چرخان
stickler
علامت سوال
twister
کتاب بسته
closed book
توضیح
elucidation
روشنگری
rationale
بنیاد و پایه
clarification
شفاف سازی
explication
منطقی سازی انگلستان
rationalisationUK
منطقی سازی ایالات متحده
rationalizationUS
بحث و جدل
توضیح دادن
expounding
توجیه
justification
دلیل
پاسخ
تفسیر
رمزگشایی
deciphering
راه حل
پیچیدگی
decoding
نمایشگاه
elaboration
وضوح
exposition
exegesis
enlightenment