low
low - کم
adjective - صفت
UK :
US :
کوچک، یا کوچکتر از حد معمول، از نظر مقدار، سطح یا ارزش
داشتن کمتر از مقدار معمول یک ماده یا ماده شیمیایی
اگر یک عدد، دما یا سطح در 20s، 30s و غیره پایین باشد، بین 21 و 23،31 و 33 و غیره است.
داشتن بالای سطحی که از سطح زمین فاصله زیادی ندارد
در نقطه ای که زیاد از سطح زمین یا نزدیک ته چیزی نیست
زیر ارتفاع معمول
بد، یا پایین تر از سطح یا کیفیت معمولی است
اگر چیزی کم دارید، یا اگر عرضه چیزی کم است، مقدار زیادی از آن باقی نمانده است
بلند نیست
بالا نیست
نوری که کم است روشن نیست
if you cook something over a low heat or in a low oven you cook it using only a small amount of heat
اگر چیزی را روی حرارت ملایم یا در فر کم بپزید، آن را با مقدار کمی حرارت می پزید
باتری که کم است، انرژی زیادی در آن باقی نمی ماند
یک لباس کوتاه، بلوز و غیره گردن و بالای سینه شما را نمی پوشاند
ناراضی و بدون امید به آینده
صدا یا صدای کم در مقیاس صداهای موسیقی زیاد نیست
صدا یا صدای عمیق، کم، قوی و دلپذیر است
صدای هوسکی عمیق، آرام، و صدای خشن است، به خصوص به گونه ای که جذاب باشد
صدای شنی بسیار ضعیف و خشن است
در یا به یک موقعیت یا سطح پایین
نزدیک زمین یا ته چیزی
اگر نتهای موسیقی را کم مینوازید یا میخوانید، آنها را با نتهای عمیق مینوازید یا میخوانید
قیمت، سطح یا ارزش پایین
یک زمان بسیار دشوار در زندگی شخصی یا کاری یک نفر
the lowest point that the temperature reaches during a particular time
پایین ترین نقطه ای که دما در یک زمان خاص به آن می رسد
ناحیه ای با فشار کم در هوا
اگر گاوها پایین بیایند، صدای عمیقی تولید می کنند
کوچک، یا کوچکتر از حد معمول، از نظر مقدار، سطح یا درجه
زیر یک استاندارد یا کیفیت قابل قبول
عرضه چیزی که کم است تقریباً تمام شده است
قیمت یا سطح پایین
یک دیوار/ساختمان/میز کم ارتفاع
حصار خیلی پایین است.
دامنه کم تپه ها
low clouds
ابرهای کم
پرواز در ارتفاع پایین
خورشید در آسمان پایین بود.
درد کمر
دامنه های پایین کوه
دما در 20 درجه پایین (= نه بیشتر از 21-23 درجه)
یک لباس با یقه کم
سطح پایین بیکاری
lower prices/costs
قیمت / هزینه های کمتر
پایین ترین نرخ بهره در 40 سال گذشته
the lowest temperature ever recorded
کمترین دمای ثبت شده
low-income families
خانواده های کم درآمد
یک شرکت هواپیمایی ارزان قیمت
low-tar cigarettes
سیگارهای کم قطران
خطر شکست کم است.
درآمد به طور قابل توجهی کمتر از سایر نقاط کشور است.
areas with relatively low unemployment
مناطقی که نرخ بیکاری نسبتاً پایینی دارند
این ماست بسیار کم چرب است.
پس از خشکسالی طولانی، مخزن کم بود.
ذخایر ما رو به اتمام است (= فقط کمی باقی مانده است).
ذخایر مواد غذایی ما رو به کاهش بود.
وقتی باتری کم است چراغ هشدار چشمک می زند.
سوختشان کم بود.
دانش آموزانی که کمترین نمرات را داشتند مجددا در این آزمون شرکت کردند.
low marks/grades
نمرات/نمرات پایین
استاندارد پایین زندگی
اشکال پایین زندگی (= موجوداتی با ساختار بسیار ساده)
مشاغل با وضعیت پایین
مقدار کمی
کوتاه
کم اهمیت
squat
چمباتمه زدن
stunted
ناقص
shallow
کم عمق
stumpy
کلوخه
squatty
چمباتمه زده
stubby
کلنگ
truncated
کوتاه شده
dwarfish
کوتوله ماهی
crouched
خمیده
decumbent
decumbent
fubsy
خفن
جوان
unelevated
بی ارتفاع
knee-high
تا زانو
low-lying
پست
low-set
کم مجموعه
پایین
low-hanging
کم آویزان
low-slung
بالا نیست
نزدیک به زمین
اره شده
sawed-off
کاهنده
diminutive
کوچک
مینیاتوری
miniature
دقیقه
کم اندازه
undersized
جیب
بالا
altitudinous
ارتفاعی
lofty
بلند
بلند قد
towery
برج
ascending
صعودی
rising
رو به افزایش
soaring
اوج گرفتن
towering
سر به فلک کشیده
uplifted
برافراشته شده
upraised
مطرح کرد
elevated
مرتفع
عالی
imposing
تحمیل کننده
skyscraping
آسمان خراش
sky-scraping
غول آسا
colossal
غول پیکر
gigantic
بزرگ
غول
دست بالا
high-reaching
عظیم
افزایش یافت
immense
raised