low

base info - اطلاعات اولیه

low - کم

adjective - صفت

/ləʊ/

UK :

/ləʊ/

US :

family - خانواده
low
کم
lower
پایین تر
lowly
پست
google image
نتیجه جستجوی لغت [low] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • a low wall/building/table


    یک دیوار/ساختمان/میز کم ارتفاع

  • The fence is too low.


    حصار خیلی پایین است.

  • a low range of hills


    دامنه کم تپه ها

  • low clouds


    ابرهای کم

  • flying at low altitude


    پرواز در ارتفاع پایین

  • The sun was low in the sky.


    خورشید در آسمان پایین بود.


  • درد کمر


  • دامنه های پایین کوه

  • temperatures in the low 20s (= no higher than 21–23°)


    دما در 20 درجه پایین (= نه بیشتر از 21-23 درجه)

  • a dress with a low neckline


    یک لباس با یقه کم

  • a low level of unemployment


    سطح پایین بیکاری

  • lower prices/costs


    قیمت / هزینه های کمتر

  • the lowest rates of interest for 40 years


    پایین ترین نرخ بهره در 40 سال گذشته

  • the lowest temperature ever recorded


    کمترین دمای ثبت شده

  • low-income families


    خانواده های کم درآمد

  • a low-cost airline


    یک شرکت هواپیمایی ارزان قیمت

  • low-tar cigarettes


    سیگارهای کم قطران

  • There is a low risk of failure.


    خطر شکست کم است.

  • Incomes are significantly lower than in other parts of the country.


    درآمد به طور قابل توجهی کمتر از سایر نقاط کشور است.

  • areas with relatively low unemployment


    مناطقی که نرخ بیکاری نسبتاً پایینی دارند

  • This yogurt is very low in fat.


    این ماست بسیار کم چرب است.

  • The reservoir was low after the long drought.


    پس از خشکسالی طولانی، مخزن کم بود.

  • Our supplies are running low (= we only have a little left).


    ذخایر ما رو به اتمام است (= فقط کمی باقی مانده است).

  • Our stocks of food were getting low.


    ذخایر مواد غذایی ما رو به کاهش بود.

  • A warning light flashes when the battery is low.


    وقتی باتری کم است چراغ هشدار چشمک می زند.

  • They were low on fuel.


    سوختشان کم بود.

  • Students with the lowest scores retook the test.


    دانش آموزانی که کمترین نمرات را داشتند مجددا در این آزمون شرکت کردند.

  • low marks/grades


    نمرات/نمرات پایین


  • استاندارد پایین زندگی

  • lower forms of life (= creatures with a very simple structure)


    اشکال پایین زندگی (= موجوداتی با ساختار بسیار ساده)

  • jobs with low status


    مشاغل با وضعیت پایین

synonyms - مترادف

  • مقدار کمی


  • کوتاه


  • کم اهمیت

  • squat


    چمباتمه زدن

  • stunted


    ناقص

  • shallow


    کم عمق

  • stumpy


    کلوخه

  • squatty


    چمباتمه زده

  • stubby


    کلنگ

  • truncated


    کوتاه شده

  • dwarfish


    کوتوله ماهی

  • crouched


    خمیده

  • decumbent


    decumbent

  • fubsy


    خفن


  • جوان

  • unelevated


    بی ارتفاع

  • knee-high


    تا زانو

  • low-lying


    پست

  • low-set


    کم مجموعه


  • پایین

  • low-hanging


    کم آویزان

  • low-slung


    بالا نیست


  • نزدیک به زمین


  • اره شده

  • sawed-off


    کاهنده

  • diminutive


    کوچک


  • مینیاتوری

  • miniature


    دقیقه


  • کم اندازه

  • undersized


    جیب


antonyms - متضاد

  • بالا

  • altitudinous


    ارتفاعی

  • lofty


    بلند


  • بلند قد

  • towery


    برج

  • ascending


    صعودی

  • rising


    رو به افزایش

  • soaring


    اوج گرفتن

  • towering


    سر به فلک کشیده

  • uplifted


    برافراشته شده

  • upraised


    مطرح کرد

  • elevated


    مرتفع


  • عالی

  • imposing


    تحمیل کننده

  • skyscraping


    آسمان خراش

  • sky-scraping


    غول آسا

  • colossal


    غول پیکر

  • gigantic


    بزرگ


  • غول


  • دست بالا

  • high-reaching


    عظیم

  • big


    افزایش یافت



  • immense




  • raised


لغت پیشنهادی

ammunition

لغت پیشنهادی

concealed

لغت پیشنهادی

brawled