cash

base info - اطلاعات اولیه

cash - پول نقد

noun - اسم

/kæʃ/

UK :

/kæʃ/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [cash] در گوگل
description - توضیح
example - مثال

  • چقدر پول نقد در اختیار دارید؟

  • Customers are offered a 10% discount if they pay cash.


    به مشتریان در صورت پرداخت نقدی 10 درصد تخفیف ارائه می شود.


  • یک پرداخت نقدی

  • Payments can be made by card or in cash.


    پرداخت را می توان به صورت کارتی و یا نقدی انجام داد.

  • The thieves stole £500 in cash.


    سارقان 500 پوند پول نقد به سرقت بردند.

  • The museum needs to find ways of raising cash.


    موزه باید راه هایی برای جمع آوری پول نقد پیدا کند.

  • I'm short of cash right now.


    الان پول نقد کم دارم

  • I'm constantly strapped for cash (= without enough money).


    من دائماً در بند پول نقد هستم (= بدون پول کافی).

  • Local schools have been starved of cash for a number of years.


    مدارس محلی چند سالی است که از دریافت پول نقد محروم بوده اند.

  • The company is desperate for an injection of cash to ease its debts.


    این شرکت به شدت به دنبال تزریق پول نقد برای کاهش بدهی های خود است.


  • پرداخت پول نقد برای چیزی

  • a cash-in-hand payment of £20


    پرداخت نقدی 20 پوند

  • I counted the money carefully.


    پول ها را با دقت شمردم.

  • Where can I change my money into dollars?


    کجا می توانم پولم را به دلار تبدیل کنم؟

  • paper money (= money that is made of paper not coins)


    پول کاغذی (= پولی که از کاغذ ساخته شده است نه سکه)

  • Payments can be made by cheque or in cash.


    پرداخت را می توان به صورت چک یا نقدی انجام داد.

  • The ticket machine doesn’t give change.


    دستگاه بلیت پول خرد نمی دهد.

  • I don’t have any small change (= coins of low value).


    من هیچ تغییر کوچکی ندارم (= سکه های کم ارزش).

  • I paid the bill in cash.


    من قبض را نقدی پرداخت کردم.


  • بانک باید به اندازه کافی پول نقد داشته باشد تا تقاضای مشتری را برآورده کند.

  • We'll have to pay cash for the tickets.


    برای بلیط ها باید پول نقد پرداخت کنیم.

  • You can pay by cheque or in cash.


    می توانید با چک یا نقد پرداخت کنید.

  • The company is strapped for cash.


    شرکت برای پول نقد بسته شده است.

  • She refused to part with her hard-earned cash.


    او حاضر نشد از پول نقدی که به سختی به دست آورده بود جدا شود.


  • فرصتی برای پول نقد سریع

  • They had a football match to raise cash for the hospital.


    آنها یک مسابقه فوتبال برای جمع آوری پول نقد برای بیمارستان داشتند.

  • Imagine having to pay some of my hard-earned cash on a parking fine!


    تصور کنید باید مقداری از پول نقدی که به سختی به دست آورده ام را بابت جریمه پارکینگ پرداخت کنم!

  • I refuse to spend my hard-earned cash on presents!


    من از خرج کردن پول نقدی که به سختی به دست آورده ام برای هدایا خودداری می کنم!

  • Do you have any cash on you?


    آیا پول نقدی در دست دارید؟


  • آیا با کارت اعتباری پرداخت می کنید یا به صورت نقدی؟

  • He says he wants cash in advance before he'll do the job.


    او می گوید که قبل از انجام کار، پول نقد می خواهد.

synonyms - مترادف

  • پول

  • currency


    واحد پول


  • تغییر دادن

  • coin


    سکه


  • سبز

  • moolah


    مولا

  • dough


    خمیر

  • bucks


    دلار

  • lucre


    سود

  • loot


    غارت کردن

  • tender


    مناقصه

  • moola


    چیپس

  • chips


    مثقال

  • shekels


    نان


  • طلا


  • sheqels

  • sheqels


    مورد نیاز

  • needful


    پلف

  • pelf


    جک

  • jack


    آب نبات چوبی

  • lolly


    خراشیدن

  • scratch


    کلم

  • cabbage


    کلم پیچ

  • kale


    wampum

  • wampum


    سکه ها

  • coins


    ضرب سکه

  • coinage


    منابع مالی

  • funds


    نقره


  • آماده می کند

  • readies


    دوش

  • dosh


antonyms - متضاد
  • cheque


    بررسی


  • اعتبار


  • بدهی

لغت پیشنهادی

aspiring

لغت پیشنهادی

alteration

لغت پیشنهادی

natural