assimilated
assimilated - جذب شده است
N/A - N/A
UK :
US :
ماضی ساده و ماضی از جذب، همانند ساختن
to become part of a group country society etc., or to make someone or something become part of a group country society etc.
بخشی از یک گروه، کشور، جامعه و غیره شدن، یا اینکه کسی یا چیزی بخشی از یک گروه، کشور، جامعه و غیره شود.
to understand and remember new information and make it part of your basic knowledge so that you can use it as your own
اطلاعات جدید را درک کرده و به خاطر بسپارید و آن را بخشی از دانش اولیه خود قرار دهید تا بتوانید از آن به عنوان اطلاعات خود استفاده کنید
برای جذب غذا یا ماده ای در بافت یک موجود زنده
اتحادیه اروپا باید به اندازه کافی انعطاف پذیر باقی بماند تا کشورهای بیشتری را به سرعت جذب کند.
شما نباید انتظار داشته باشید که مهاجران بلافاصله در یک فرهنگ بیگانه جذب شوند.
جذب این همه اطلاعات سخت است.
در این شکل ویتامین ها به راحتی توسط بدن جذب می شوند.
took
گرفت
derived
نشات گرفته
got
بدست آورد
acquired
به دست آورد
developed
توسعه یافته
evolved
تکامل یافته است
gleaned
برداشت کرد
obtained
به دست آمده
originated
برانگیخته شده است
elicited
استخراج شده است
extracted
فرموله شده است
formulated
ساقه زد
stemmed
آمد
came by
برداشت
picked up
تهیه شده است
procured
ظهور کرد
sprang
بهار
sprung
took on
took up
مستقل
جداگانه، مجزا
unconnected
غیر مرتبط
شخصی
separated
جدا از هم
ناهمسان
nonintegrated
غیر یکپارچه
freestanding
گسسته
unintegrated
جدا شده
discrete
خود ایستاده
isolated
آزاد ایستاده
selfstanding
خودکفا
free-standing
self-contained
unrelated
