bauxite

base info - اطلاعات اولیه

bauxite - بوکسیت

noun - اسم

/ˈbɔːksaɪt/

UK :

/ˈbɔːksaɪt/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [bauxite] در گوگل
description - توضیح
  • a soft substance that aluminium is obtained from


    ماده نرمی که آلومینیوم از آن به دست می آید

  • a type of rock from which aluminium is obtained


    نوعی سنگ که از آن آلومینیوم به دست می آید

  • Sugar production fell to a record low of 129,920 tonnes in 1990 and bauxite production was 15 percent below target.


    تولید شکر در سال 1990 به 129920 تن کاهش یافت و تولید بوکسیت 15 درصد کمتر از هدف بود.

  • The operating conditions make short-term or spot contracts highly risky; stockpiling is uneconomic, because bauxite has few alternative uses.


    شرایط عملیاتی قراردادهای کوتاه مدت یا لحظه ای را بسیار پرخطر می کند. ذخیره سازی غیراقتصادی است، زیرا بوکسیت کاربردهای جایگزین کمی دارد.

  • The Columbia River was a traffic jam of barges carrying bauxite to the smelters in Longview, Washington.


    رودخانه کلمبیا یک راه بندان از قایق‌هایی بود که بوکسیت را به کارخانه‌های ذوب در لانگ‌ویو، واشنگتن می‌بردند.

  • Got a fair bauxite strike and some low-grade iron ore, but it's standard.


    یک ضربه بوکسیت مناسب و مقداری سنگ آهن کم عیار دریافت کرد، اما استاندارد است.

  • The production of aluminium from bauxite requires about 20 times more energy than does scrap aluminium.


    تولید آلومینیوم از بوکسیت حدود 20 برابر بیشتر از ضایعات آلومینیوم به انرژی نیاز دارد.

  • For example 80 percent of our tin and 75 percent of our bauxite come from the Third World.


    به عنوان مثال، 80 درصد قلع و 75 درصد بوکسیت ما از جهان سوم می آید.

  • It has three distinct stages of processing - bauxite mining, alumina refining and ingot smelting.


    این دارای سه مرحله متمایز فرآوری است - استخراج بوکسیت، پالایش آلومینا و ذوب شمش.

  • Tropical forests are also destroyed to make way for the hydro-electric plants to smelt bauxite - used in aluminum cans.


    جنگل های استوایی نیز تخریب می شوند تا راه را برای نیروگاه های برق آبی برای ذوب بوکسیت - که در قوطی های آلومینیومی استفاده می شود - باز کنند.

example - مثال
synonyms - مترادف
antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

standard

لغت پیشنهادی

promptly

لغت پیشنهادی

umbilical