kitchen
kitchen - آشپزخانه
noun - اسم
UK :
US :
اتاقی که در آن غذا تهیه و میپزید
اتاقی که در آن غذا نگهداری، آماده و پخته می شود و ظرف ها در آن شسته می شوند
اتاقی که در آن غذا آماده و پخته می شود
جی در آشپزخانه مشغول شستن ظروف است.
میز آشپزخانه
سر میز آشپزخانه غذا خوردیم.
کف آشپزخانه/پنجره/درب
سینک آشپزخانه استیل ضد زنگ
با چاقوی آشپزخانه به او ضربه زد.
این خانه دارای یک آشپزخانه کاملا مجهز با واحدهای سفارشی ساخته شده است.
به نظر می رسد وقتی به کمپ می رویم همه چیز را می بریم به جز سینک آشپزخانه.
در جزیره آشپزخانه نشستم و یک کاسه غلات می خوردم.
سینیهایمان را از دریچهی آشپزخانه عبور دادیم.
ما معمولا صبحانه را در آشپزخانه می خوریم.
میز آشپزخانه
a new fitted kitchen (= cupboards that look the same attached to the walls and floor in the kitchen)
یک آشپزخانه مجهز جدید (= کمدهایی که شبیه به دیوارها و کف آشپزخانه هستند)
galley
آشپزخانه کشتی
scullery
قیچی
cookhouse
آشپزی
kitchenette
آشپزخانه
bakery
نانوایی
caboose
کابوس
pantry
آبدارخانه
cookery
سالن غذاخوری
bakehouse
غذا
canteen
آلبوم عکس
cuisine
بهم ریختگی
آشپزخانه-سفره
غذا خوردن
kitchen-diner
منطقه پخت و پز
eat-in
اتاق آشپز
اشپزخانه
cook's room
cookroom