anteriorly

base info - اطلاعات اولیه

anteriorly - به صورت قدامی

N/A - N/A

ænˈtɪr.i.ɚ.li

UK :

ænˈtɪə.ri.ə.li

US :

family - خانواده

google image

description - توضیح

towards the front of the body

به سمت جلوی بدن

example - مثال

synonyms - مترادف

antonyms - متضاد

after

بعد از
afterward

پس از آن
afterwards

بعد
later

به صورت خلفی
posteriorly

متعاقبا
subsequently

بعد از آن
thereafter

سپس
next

در نهایت
then

به تازگی
eventually

در نتیجه
latterly

و به دنبال آن
ensuingly

پشت
following that

بعد از این
thereupon

در دنباله این
behind

در تاریخ بعدی
after that

بعد ها
after this

در زمان مناسب
following this

در زمان بعدی
at a later date

بعد از این رویداد
later on

بعد از مدتی
in due course

پایین خط
at a later time

به موقع
after the event

دیر
after a period of time

با تاخیر
down the line

آینده
in time

بعد از کمی
late
belatedly
tardily
future
after a bit

لغت پیشنهادی

لغت پیشنهادی

لغت پیشنهادی