belfry

base info - اطلاعات اولیه

belfry - ناقوس

noun - اسم

/ˈbelfri/

UK :

/ˈbelfri/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [belfry] در گوگل
description - توضیح

  • یک برج برای یک ناقوس، به ویژه در یک کلیسا

  • the tower of a church where bells are hung


    برج کلیسا که در آن ناقوس آویزان شده است

  • It has five domes on drums and a belfry, also a loggia.


    دارای پنج گنبد بر روی طبل و ناقوس و همچنین ایوان است.

  • It is simple decorated only with flat low pilasters in brick and has a belfry and pyramid above.


    ساده است و فقط با ستون های مسطح و کم ارتفاع از آجر تزئین شده است و بالای آن یک ناقوس و هرم دارد.

  • Whether they will be allowed to evict their unwelcome, unsavoury, tenants, from belfries and elsewhere is another matter.


    اینکه آیا آنها اجازه خواهند داشت مستاجران ناخواسته، ناخوشایند، از ناقوس ها و جاهای دیگر را بیرون کنند یا خیر، بحث دیگری است.

  • They are all small and simple with a tiny lantern belfry on one gable and always four windows on the sides.


    همه آنها کوچک و ساده هستند، با یک ناقوس فانوس کوچک روی یک شیروانی و همیشه چهار پنجره در طرفین.

  • However its old belfry still stands and was most important to us as we navigated our way south.


    با این حال، ناقوس قدیمی آن هنوز پابرجاست و زمانی که در مسیر جنوب حرکت می‌کردیم، برای ما بسیار مهم بود.

  • The belfry was ringing out cheerfully over the square.


    ناقوس با شادی بر فراز میدان زنگ می زد.

example - مثال
synonyms - مترادف
  • campanile


    کمپانی

  • carillon


    کاریلون

  • clocher


    پیچیده تر

  • cupola


    گنبد

  • dome


    سر


  • مناره

  • minaret


    گلدسته

  • spire


    برج

  • steeple


    برجک


  • برج ناقوس

  • turret


    بارتیزان


  • ابلیسک

  • bartizan


    نبرد

  • obelisk


    مخروط

  • battlement


    نهایی

  • cone


    میرادور

  • finial


    شیکارا

  • mirador


    هرم

  • shikara


    سوزن

  • pyramid


    زیگورات

  • needle


    برج کلیسا

  • ziggurat


    ناقوس


  • اوج

  • bellhouse


    استحکامات

  • pinnacle


    فلش

  • fortification


    سنگر

  • flèche


    ستون

  • stronghold


    نگاه داشتن

  • pillar


    دکل


  • mast


antonyms - متضاد

  • پایه


  • پایین

  • nadir


    سمت القدم

لغت پیشنهادی

nitrous

لغت پیشنهادی

faux

لغت پیشنهادی

bilk