legacy

base info - اطلاعات اولیه

legacy - میراث

noun - اسم

/ˈleɡəsi/

UK :

/ˈleɡəsi/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [legacy] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • They each received a legacy of $5 000.


    هر کدام میراثی به مبلغ 5000 دلار دریافت کردند.

  • Future generations will be left with a legacy of pollution and destruction.


    نسل‌های آینده میراثی از آلودگی و ویرانی خواهند ماند.

  • The problems were made worse by the legacy of centuries of neglect.


    مشکلات به دلیل میراث قرن ها بی توجهی بدتر شد.

  • She was an active anti-bullying campaigner, and after she died her family set up a charity to ensure that her legacy lives on.


    او یک مبارز فعال ضد قلدری بود و پس از مرگش خانواده‌اش یک موسسه خیریه راه‌اندازی کردند تا اطمینان حاصل کنند که میراث او ادامه دارد.

  • In the UK, the Olympic legacy lives on most strongly in East London where the Olympic Park is located.


    در بریتانیا، میراث المپیک در شرق لندن، جایی که پارک المپیک در آن قرار دارد، به قوت خود باقی است.

  • She is the heir to a legacy of £1 million.


    او وارث میراث 1 میلیون پوندی است.

  • She left her the money in a legacy.


    او این پول را برای او به ارث گذاشت.


  • میراثی از معلم قدیمی من

  • His influence on younger musicians is perhaps his greatest legacy.


    تأثیر او بر نوازندگان جوان شاید بزرگترین میراث او باشد.

  • She said she would continue her father's legacy.


    او گفت که میراث پدرش را ادامه خواهد داد.

  • Such attitudes are a legacy from colonial times.


    چنین نگرش هایی میراثی از دوران استعمار است.

  • These problems have arisen as a result of historical legacies.


    این مشکلات در نتیجه میراث تاریخی به وجود آمده است.

  • a great legacy of technical innovation


    میراث بزرگ نوآوری فنی

  • the enduring legacy bequeathed by the war years


    میراث ماندگار سال های جنگ

  • An elderly cousin had left her a small legacy.


    پسر عموی سالخورده ای میراث کوچکی برای او به جا گذاشته بود.

  • The Greeks have a rich legacy of literature.


    یونانیان میراث غنی ادبیات دارند.

  • The war has left a legacy of hatred.


    جنگ میراثی از نفرت به جا گذاشته است.

  • the bitter legacy of a civil war


    میراث تلخ یک جنگ داخلی

  • The policies of the last ten years are responsible for the legacy of huge consumer debt.


    سیاست های ده سال گذشته مسئول میراث بدهی های عظیم مصرف کننده است.

  • The President's greatest legacy was the message he always gave that humans can improve their lives if they try.


    بزرگترین میراث رئیس جمهور پیامی بود که او همیشه می داد مبنی بر اینکه انسان ها اگر تلاش کنند می توانند زندگی خود را بهبود بخشند.

  • The success of the Olympic Games left a lasting legacy of benefit to the city.


    موفقیت بازی های المپیک میراث ماندگاری از سود برای شهر به جا گذاشت.


  • بسیاری از مردم می خواهند میراثی را برای خیریه ای که در تمام زندگی خود از آن حمایت کرده اند به جای بگذارند.

  • legacy computer/information systems


    سیستم های کامپیوتری/اطلاعاتی قدیمی

synonyms - مترادف
  • inheritance


    وراثت


  • میراث

  • bequest


    وصیت

  • endowment


    وقف

  • benefaction


    احسان

  • patrimony


    وصیت کردن

  • bequeathal


    حق تولد

  • birthright


    ارثیه

  • heirloom


    عطا کردن

  • bestowal


    تدبیر

  • devise


    هدیه


  • املاک


  • تدارک

  • hereditament


    توافق


  • پول


  • اشتراک گذاری


  • بخش


  • ویژگی


  • ثروت


  • اموال

  • riches


    مهریه


  • درست

  • possessions


    ابتدایی بودن

  • dowry


    اصل و نسب


  • مقدار زیادی

  • heritance


    اهدا

  • dower


  • primogeniture


  • ancestry


  • lot


  • donation


antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

artisan

لغت پیشنهادی

classic

لغت پیشنهادی

cleanser