detect
detect - تشخیص
verb - فعل
UK :
US :
تشخیص
کاراگاه
متوجه شدن یا کشف چیزی، به ویژه چیزی که دیدن، شنیدن و غیره آسان نیست
to notice something that is partly hidden or not clear or to discover something especially using a special method
متوجه شدن به چیزی که تا حدی پنهان است یا واضح نیست، یا چیزی را کشف می کند، به ویژه با استفاده از روش خاصی
برای کشف چیزی، معمولا با استفاده از تجهیزات خاص
to notice something that is partly hidden or not clear or to discover something esp. using a special method
توجه کردن به چیزی که تا حدی پنهان است یا واضح نیست یا چیزی را کشف می کند، به عنوان مثال. با استفاده از یک روش خاص
همه چنین پوششهایی شناسایی نمیشوند.
Of Hearst the man Nasaw's careful portrait suggests greater vulnerability and sensitivity than most others have detected.
از هرست مرد، پرتره دقیق نساو حاکی از آسیب پذیری و حساسیت بیشتری نسبت به سایرین است.
Constance detected a change in the atmosphere as Giancarlo excused himself and walked down the steps to greet his last guest.
کنستانس متوجه تغییر جو شد که جیانکارلو خود را بهانه کرد و از پله ها پایین آمد تا به آخرین مهمانش خوش آمد بگوید.
مارلو وقتی وارد اتاق شد بوی ضعیفی از عطر را تشخیص داد.
آیا در صدای شما یک نت طعنه تشخیص می دهم؟
او حرکت نمی کرد یا واکنش نشان نمی داد، اما ضربان قلب آهسته ای را تشخیص داد.
حرکت توسط گیج تشخیص داده می شود و به فشار تبدیل می شود.
این سیستم به قدری حساس است که می تواند تغییرات دمایی به کوچکی 0.003 درجه را تشخیص دهد.
اثر همیشه وجود دارد، اما شما هرگز آن را تشخیص نمی دهید.
اگرچه گوجه های زرد زیبا هستند، من نتوانستم تفاوت زیادی در طعم پیدا کنم.
اندازه گیری های مکرر میدان های بینایی و حدت برای تشخیص آسیب عصب بینایی به دست می آید.
این آزمایش ها برای تشخیص زودهنگام بیماری طراحی شده اند.
فقط 8 درصد از مصرف کنندگان معمولی کولا تفاوت را تشخیص دادند.
سنسور تغییرات سطح نور و دما را تشخیص می دهد.
آزمایشی که می تواند وجود کلسیم را در رگ ها تشخیص دهد
این ابزاری است که می تواند مقادیر بسیار کمی تابش را تشخیص دهد.
آیا یادداشت انتقادی را تشخیص می دهم؟
اولین چیزی که در مورد اتاق متوجه شدم بوی آن بود.
لطفا توجه داشته باشید (که) دفتر در روز دوشنبه تعطیل خواهد بود.
آیا اخیراً تغییراتی را مشاهده کرده اید؟
پلیس مردی را مشاهده کرد که وارد بانک شد.
پلیس از کسانی که شاهد این حادثه هستند درخواست کرده است که با آنها تماس بگیرند.
اکنون برخی از سرطان ها در صورت تشخیص زودهنگام قابل درمان هستند.
برخی از مواد را می توان به راحتی تشخیص داد.
این آزمایش نتوانست مواد غیرقانونی را شناسایی کند.
ماشینی که به اندازه کافی حساس است تا مقادیر ناچیزی از مواد منفجره را شناسایی کند
این موجودات آنقدر کوچک هستند که با چشم انسان نمی توان آنها را تشخیص داد.
برخی صداها توسط گوش انسان قابل تشخیص نیست.
کارشناسان مالی نشانه هایی از شروع بهبود اقتصاد را شناسایی کرده اند.
سطوح بالایی از سرب در جو شناسایی شد.
تجهیزات رادار برای شناسایی (= یافتن موقعیت) هواپیماهای دشمن استفاده می شود.
روش های اشعه ایکس می تواند تومور را زمانی که هنوز کوچک است تشخیص دهد.
هیچ تغییر قابل تشخیصی در وضعیت بیمار ایجاد نشده است.
این آزمایشات می تواند منجر به تشخیص زودهنگام بیماری شود.
آشکارسازهای حرکتی به نظارت بر ساکنین مسن که تنها زندگی می کنند کمک می کند.
كشف كردن
پیدا کردن
uncover
برملا کردن
unearth
از زیر خاک بیرون بیاورد
unmask
نقاب برداری
گرفتن
تعیین کنید
آشکار ساختن
توصیف کنید
descry
رویارویی
در معرض گذاشتن
فاش کردن
disclose
نوبت دادن
کندن
شکار کردن
لایروبی کردن
ریشه کن کردن
رهگیری
hunt out
فرت کردن
dredge up
بینی بیرون
اجرا کردن
از
ferret out
از بین بردن
hunt down
سیگار بکش
مخ زدن
hunt up
rout out