vegetable

base info - اطلاعات اولیه

vegetable - سبزی

noun - اسم

/ˈvedʒtəbl/

UK :

/ˈvedʒtəbl/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [vegetable] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • The children don't eat enough fresh vegetables.


    کودکان به اندازه کافی سبزیجات تازه نمی خورند.

  • root vegetables (= for example carrots)


    سبزیجات ریشه (= برای مثال هویج)


  • یک باغ سبزیجات

  • We grow our own vegetables.


    ما سبزیجات خودمان را پرورش می دهیم.

  • a salad of raw vegetables


    سالاد سبزیجات خام

  • organic vegetables


    سبزیجات ارگانیک

  • a vegetable patch/plot


    یک تکه/قطعه سبزی


  • سوپ سبزیجات

  • vegetable matter (= plants in general)


    ماده گیاهی (= گیاهان به طور کلی)

  • Since losing my job I've been a vegetable.


    از زمانی که شغلم را از دست داده ام، یک سبزی هستم.

  • fresh/frozen vegetables


    سبزیجات تازه/منجمد

  • vegetable soup/stew/curry


    سوپ سبزیجات / خورش / کاری

  • fruit and vegetables


    میوه و سبزیجات


  • سیب زمینی محبوب ترین سبزی در این کشور است.

  • In the winter we tend to eat more root vegetables, such as carrots and parsnips.


    در فصل زمستان ما تمایل به مصرف بیشتر سبزیجات ریشه دار مانند هویج و ازگیل داریم.

  • Raw vegetables contain more potassium than cooked ones.


    سبزیجات خام حاوی پتاسیم بیشتری نسبت به سبزیجات پخته شده هستند.


  • یک چاقوی سبزیجات

  • Sitting at home all day in front of the TV slowly turned her into a vegetable.


    تمام روز در خانه جلوی تلویزیون نشستن او را آرام آرام تبدیل به سبزی کرد.

  • vegetable matter/dye


    ماده گیاهی / رنگ


  • ابتدا به یک شی فکر کنید و بگویید حیوانی است، گیاهی یا معدنی است.

  • For vegetables, we eat a lot of broccoli, spinach, and corn.


    برای سبزیجات، کلم بروکلی، اسفناج و ذرت زیاد می خوریم.

synonyms - مترادف
  • herb


    گیاه دارویی

  • legume


    حبوبات


  • تولید کردن


  • سالاد

  • edible


    خوراکی


  • سبز

  • greens


    سبزی ها


  • ریشه


  • کامیون


  • رنگ زرد

  • herbaceous plant


    گیاه علفی

antonyms - متضاد
  • nonplant


    غیر گیاهی

  • nonvegetable


لغت پیشنهادی

fined

لغت پیشنهادی

pleasant

لغت پیشنهادی

bingo