action
action - عمل
noun - اسم
UK :
US :
بی عملی
عدم فعالیت
بیش فعالی
بازیگری
غیر فعال
بیش از حد عمل کنید
به طور فعال
فرآیند انجام کاری، به ویژه برای دستیابی به یک چیز خاص
کاری که کسی انجام می دهد
جنگیدن در طول جنگ
یک فرآیند قانونی یا رسمی برای تصمیم گیری در مورد اینکه آیا کسی کار اشتباهی انجام داده است یا خیر
چیزهای هیجان انگیزی که در حال رخ دادن هستند
یک فیلم اکشن صحنه های هیجان انگیز زیادی در خود دارد که در آن افراد با یکدیگر دعوا می کنند، تعقیب می کنند و یکدیگر را می کشند
نحوه حرکت یا کار کردن چیزی
اثری که یک ماده، به ویژه یک ماده شیمیایی، بر چیزی دارد
نوع خاصی از عمل
کارهایی که مردم انجام می دهند، به ویژه برای لذت بردن یا رسیدن به یک هدف
کارهایی که یک نفر انجام می دهد و نحوه رفتار آنها
کاری که برای رسیدن به چیزی انجام می دهید
یکی از مجموعه کارهایی که برای مقابله با مشکل یا موفقیت انجام می دهید
یک اقدام رسمی که برای مقابله با یک مشکل خاص در نظر گرفته شده است
کاری که برای نشان دادن احساس خود نسبت به کسی یا چیزی انجام می دهید
یک عمل، به ویژه کاری که بسیار خوب یا بسیار بد است
اقدامات هیجان انگیز یا شجاعانه
something someone does that people admire because you need a lot of skill courage or strength to do it
کاری که کسی انجام می دهد که مردم آن را تحسین می کنند زیرا برای انجام آن به مهارت، شجاعت یا قدرت زیادی نیاز دارید
توسط کارگردانان فیلم برای دادن دستورالعمل شروع فیلمبرداری استفاده می شود
برای انجام یک کار خاص که باید انجام شود، به خصوص پس از بحث در مورد آن
وقتی کسی کاری را برای مقابله با مشکل یا موقعیت دشوار انجام می دهد
when important things happen for example when there is a lot of buying or selling or prices rise or fall
زمانی که اتفاقات مهمی رخ می دهد، برای مثال زمانی که خرید یا فروش زیادی وجود دارد یا قیمت ها افزایش یا کاهش می یابد
روند ارجاع یک پرونده یا دعوی علیه شخصی به دادگاه حقوقی
فرآیند انجام کاری، به ویژه در هنگام برخورد با یک مشکل یا مشکل
کاری که شما انجام می دهید
یک حرکت فیزیکی
things that are happening, especially exciting or important things
چیزهایی که در حال رخ دادن هستند، به خصوص چیزهای هیجان انگیز یا مهم
سبکی از فیلم که در آن بسیاری از اتفاقات هیجان انگیز و اغلب خشونت آمیز رخ می دهد
در مکانی که اتفاق مهم یا جالبی در حال وقوع است
تأثیر چیزی بر چیز دیگر
جنگیدن در یک جنگ
اگر قرار است این حیوانات زیبا زنده بمانند، زمان اقدام فرا رسیده است.
تهدید کردن / تقاضا / درخواست برای اقدام
Firefighters took action immediately to stop the blaze spreading.
آتش نشانان بلافاصله برای جلوگیری از گسترش آتش وارد عمل شدند.
غواصان در نزدیکی دست بودند و آماده بودند تا در صورت اشتباه بودن شیرین کاری وارد عمل شوند.
بهترین اقدام در این شرایط چیست؟
او شروع به توضیح برنامه اقدام خود برای گروه کرد.
این مردان با برخورد انضباطی روبرو می شوند.
هر یک از ما باید مسئولیت اعمال خود را بپذیریم.
آنها به دنبال توجیه اقدامات خود بودند.
کارگران به اعتصاب رای مثبت دادند.
آنها پس از تنظیم جلسه، اقدام خود را در ساعت 7:40 صبح متوقف کردند.
اتحادیه ها گفته اند که در صورت از سرگیری مذاکرات بین دو طرف، این اقدام در اوایل روز جمعه به حالت تعلیق در خواهد آمد.
دولت موضع سختی را در برابر اقدامات کارگری اتخاذ کرد.
علیه مجله ای که این مقاله را منتشر کرده است، اقدام به تهمت زدن کرده است.
او در حال بررسی اقدامات قانونی علیه بیمارستان است.
احتمال اقدام نظامی نیز منتفی نیست.
من هرگز در طول جنگ اقدامی ندیدم.
سربازانی که در عملیات کشته شدند
اکشن در فرانسه می گذرد.
من فیلم هایی با اکشن زیاد را دوست دارم.
نیویورک جایی است که عمل است.
اگر میخواهید بدانید که همه اقدامات اینجا کجاست، فقط از جو بپرسید.
ویتامین D می تواند با اثر نور خورشید بر روی پوست در بدن ساخته شود.
عمل جریان آب خندق را تمیز می کند.
مطالعه عملکرد کبد
فقط دکمه را فشار دهید تا شخصیت مورد علاقه خود را در عمل ببینید.
من هنوز تمام بازیکنان را در حال فعالیت ندیده ام.
من هنوز ماشین ها را در عمل ندیده ام.
طرح جدید کنترل ترافیک به صورت آزمایشی در حال اجراست.
ما باید این ایده ها را عملی کنیم.
جون با پا شکسته هفته ها از میادین دور خواهد بود.
execution
اجرا
maneuverUS
مانور ایالات متحده
manoeuvreUK
مانور انگلستان
mechanics
مکانیک
سازوکار
حرکت - جنبش
کارایی
تکنیک
عمل کنید
فعالیت
حرکت
جنبش
روند
کار کردن
exploit
بهره برداری
feat
شاهکار
فرم
machination
ماشینکاری
عمل
سبک
رویکرد
deed
سند - سند قانونی
enactment
تصویب
روش
ژست
handiwork
کار دستی
implementation
پیاده سازی
روال
کار می کند
workings