dangerous
dangerous - خطرناک
adjective - صفت
UK :
US :
می تواند یا احتمال دارد به شما آسیب برساند یا بکشد
مستلزم خطرات زیادی است یا احتمالاً باعث ایجاد مشکل می شود
ممکن است باعث مرگ یا آسیب جدی شود یا باعث اتفاق بدی شود
اگر چیزی مخاطره آمیز باشد، ممکن است اتفاق بدی به راحتی بیفتد یا شما به راحتی مرتکب اشتباه شوید
dangerous – used especially about substances, jobs, and journeys
خطرناک - به ویژه در مورد مواد، مشاغل و سفر استفاده می شود
خطرناک است زیرا احتمال آسیب دیدن شخصی بسیار زیاد است - مخصوصاً در مورد مکان ها یا شرایط استفاده می شود
places or conditions that are treacherous are very dangerous for anyone who is walking, driving, climbing etc in them
مکان ها یا شرایطی که خائنانه هستند برای هرکسی که در آن راه می رود، رانندگی می کند، کوهنوردی می کند بسیار خطرناک است.
یک سفر خطرناک، موقعیت و غیره بسیار خطرناک است
یک شغل، موقعیت یا رفتار پرخطر احتمالاً خطرناک است
یک شخص، حیوان، چیز یا فعالیت خطرناک می تواند به شما آسیب برساند
قادر به ایجاد آسیب یا مرگ یا مشکلات ناخوشایند است
حالا سطح آن چنان سست شده بود که داشت خطرناک می شد.
Today the judge dismissed reports from two psychiatrists who said they did not believe Bourgois was dangerous.
امروز قاضی گزارش های دو روانپزشک را رد کرد که گفتند بورگویس را خطرناک نمی دانند.
شرایط کار برای بزرگسالان که حدود 3 دلار در روز درآمد داشتند نیز خطرناک بود.
نیل فکر کرد که مرد خطرناک به نظر می رسد.
پلیس سه زندانی فراری را بسیار خطرناک توصیف کرد.
برف و یخبندان شرایط رانندگی را بسیار خطرناک کرده است.
او ترسو و خطرناک بود و مشخصاً در کارش بسیار خوب بود.
من فکر می کنم حالت خطرناکی نیست. اگرچه ممکن است اگر طبیعت من مردانه تر و جسورتر بود.
یک سگ خطرناک
برای بچه ها خیلی خطرناک است که در خیابان بازی کنند.
حداقل آن مرد آنقدر عاقل بود که بداند چقدر خطرناک است.
یک محله خطرناک
Using humor in a job interview is a dangerous thing - you never know how the interviewer will react.
استفاده از شوخ طبعی در مصاحبه شغلی یک چیز خطرناک است - هرگز نمی دانید مصاحبه کننده چه واکنشی نشان خواهد داد.
این خطرناک است که فرض کنیم قیمت سهام همچنان در حال افزایش است.
کیسه های هوا بسیار سریع هستند که می تواند برای نوزادان و مسافران مسن خطرناک باشد.
خلبان می گوید تلاش برای فرود هواپیما در این هوا بسیار خطرناک است.
این یا توتولوگ، مثبت خطرناک، غیراصلی یا بسیار مبهم است.
این کار خطرناکی است اما برای مردانی مانند کلمنت، آتش نشانی تابستان منبع درآمد مهمی است.
وضعیت به شدت خطرناک است.
مه و یخبندان جاده ها را بسیار خطرناک کرده است.
potentially dangerous levels of pesticides
سطوح بالقوه خطرناک آفت کش ها
این یکی از خطرناک ترین مکان های جهان است.
زندانیانی که فرار کردند خشن و خطرناک هستند.
a conviction for dangerous driving
محکومیت برای رانندگی خطرناک
کیفیت پایین هوا به ویژه برای کودکان خردسال خطرناک است.
اینجا ماندن برای شما خطرناک است.
شواهد واضح است که سیگار کشیدن برای سلامتی خطرناک است.
این حکم یک سابقه خطرناک ایجاد می کند.
Raising income tax is considered politically dangerous.
افزایش مالیات بر درآمد از نظر سیاسی خطرناک تلقی می شود.
مثل همیشه، تعمیم خطرناک است.
هر دو باند بازی بسیار خطرناکی را انجام می دهند.
اگر بپرسم چرا در زمین خطرناکی قرار میگیرم؟
این مسیر از میان کوه ها بسیار خطرناک است.
شرایط سخت و خطرناک شده است.
این درمان برای مادر بسیار خطرناک است.
این ماده برای انسان خطرناک نیست.
آنفولانزا می تواند یک بیماری خطرناک برای برخی افراد از جمله افراد بسیار جوان باشد.
این طرح ها ترافیک بیشتری ایجاد می کند و برای کودکان و افراد مسن خطرناک است.
dangerous chemicals
مواد شیمیایی خطرناک
مردان مسلح و خطرناک هستند.
والدینش به او اجازه بازی هاکی روی یخ را نمی دهند زیرا فکر می کنند این بازی خیلی خطرناک است.
مصرف بیش از دوز توصیه شده خطرناک است.
dangerous chemicals/bacteria
مواد شیمیایی / باکتری های خطرناک
سیاه سرفه برای نوزادان بسیار خطرناک است.
dangerously high winds
بادهای شدید خطرناک
risky
مخاطره آمیز
hazardous
خطرناک
perilous
ناامن
unsafe
ریسک بالا
high-risk
خائنانه
treacherous
تهدید کننده
threatening
نامناسب
unsound
شانس
chancy
بی پروا
reckless
مملو از خطر
بی مزه
parlous
روی حیله و تزویر
tricky
پرمخاطره
precarious
نا معلوم
uncertain
غیر قابل پیش بینی
unpredictable
آسیب پذیر
insecure
جسور
دیس
daredevil
مبارزه با مرگ
dicey
در معرض قرار گرفت
death-defying
سرسام آور
exposed
مودار
breakneck
لمس کن و برو
hairy
خجالتی
touch-and-go
غرغر
dodgy
چسبنده
gnarly
سازش پذیر
sticky
توتر
compromisable
tottery
venturesome
بی خطر
harmless
بی ضرر
nonhazardous
غیر خطرناک
risk-free
امن است
بی آسیب
innocuous
بدون تهدید
nonthreatening
بدون خطر
riskless
پایدار
غیر تهدید کننده
unhazardous
خارج از خطر
unthreatening
دور از آسیب
خفیف
خوب.
mild
بدون درد
O.K.
حفاظت شده
painless
سالم و سلامت
protected
بی گناه
مطمئن
undamaging
قوی
unharmful
مسلم - قطعی
صدا
ثابت
قابل اعتماد
آسان
خوب
محکم
reliable
قطعی
definite