dangerous

base info - اطلاعات اولیه

dangerous - خطرناک

adjective - صفت

/ˈdeɪndʒərəs/

UK :

/ˈdeɪndʒərəs/

US :

family - خانواده
danger
خطر
endangered
در معرض خطر
endanger
به خطر انداختن
google image
نتیجه جستجوی لغت [dangerous] در گوگل
description - توضیح

  • می تواند یا احتمال دارد به شما آسیب برساند یا بکشد

  • involving a lot of risk or likely to cause problems


    مستلزم خطرات زیادی است یا احتمالاً باعث ایجاد مشکل می شود


  • ممکن است باعث مرگ یا آسیب جدی شود یا باعث اتفاق بدی شود


  • اگر چیزی مخاطره آمیز باشد، ممکن است اتفاق بدی به راحتی بیفتد یا شما به راحتی مرتکب اشتباه شوید

  • dangerousused especially about substances, jobs, and journeys


    خطرناک - به ویژه در مورد مواد، مشاغل و سفر استفاده می شود


  • خطرناک است زیرا احتمال آسیب دیدن شخصی بسیار زیاد است - مخصوصاً در مورد مکان ها یا شرایط استفاده می شود

  • places or conditions that are treacherous are very dangerous for anyone who is walking, driving, climbing etc in them


    مکان ها یا شرایطی که خائنانه هستند برای هرکسی که در آن راه می رود، رانندگی می کند، کوهنوردی می کند بسیار خطرناک است.


  • یک سفر خطرناک، موقعیت و غیره بسیار خطرناک است

  • a high-risk job situation or behaviour is likely to be dangerous


    یک شغل، موقعیت یا رفتار پرخطر احتمالاً خطرناک است


  • یک شخص، حیوان، چیز یا فعالیت خطرناک می تواند به شما آسیب برساند

  • able or likely to cause harm or death or unpleasant problems


    قادر به ایجاد آسیب یا مرگ یا مشکلات ناخوشایند است

  • Now the surface was so slack that it was becoming dangerous.


    حالا سطح آن چنان سست شده بود که داشت خطرناک می شد.

  • Today the judge dismissed reports from two psychiatrists who said they did not believe Bourgois was dangerous.


    امروز قاضی گزارش های دو روانپزشک را رد کرد که گفتند بورگویس را خطرناک نمی دانند.

  • Working conditions for adults, who earned about $ 3 a day were also dangerous.


    شرایط کار برای بزرگسالان که حدود 3 دلار در روز درآمد داشتند نیز خطرناک بود.

  • Neil thought the man looked dangerous.


    نیل فکر کرد که مرد خطرناک به نظر می رسد.

  • Police described the three escaped prisoners as highly dangerous.


    پلیس سه زندانی فراری را بسیار خطرناک توصیف کرد.

  • Snow and ice are making driving conditions very dangerous.


    برف و یخبندان شرایط رانندگی را بسیار خطرناک کرده است.

  • He was cowardly and dangerous and obviously very good at his job.


    او ترسو و خطرناک بود و مشخصاً در کارش بسیار خوب بود.

  • Not a dangerous disposition I think; though it might be if my nature were more masculine & daring.


    من فکر می کنم حالت خطرناکی نیست. اگرچه ممکن است اگر طبیعت من مردانه تر و جسورتر بود.


  • یک سگ خطرناک

  • It's too dangerous for the kids to play in the street.


    برای بچه ها خیلی خطرناک است که در خیابان بازی کنند.


  • حداقل آن مرد آنقدر عاقل بود که بداند چقدر خطرناک است.


  • یک محله خطرناک

  • Using humor in a job interview is a dangerous thing - you never know how the interviewer will react.


    استفاده از شوخ طبعی در مصاحبه شغلی یک چیز خطرناک است - هرگز نمی دانید مصاحبه کننده چه واکنشی نشان خواهد داد.


  • این خطرناک است که فرض کنیم قیمت سهام همچنان در حال افزایش است.

  • Air bags are exceedingly fast which can be dangerous to infants and elderly passengers.


    کیسه های هوا بسیار سریع هستند که می تواند برای نوزادان و مسافران مسن خطرناک باشد.

  • The pilot says it's too dangerous to try to land the plane in this weather.


    خلبان می گوید تلاش برای فرود هواپیما در این هوا بسیار خطرناک است.

  • It is either tautologous, positively dangerous unoriginal or highly ambiguous.


    این یا توتولوگ، مثبت خطرناک، غیراصلی یا بسیار مبهم است.

  • It's dangerous work but for men like Clement, summer firefighting is an important source of income.


    این کار خطرناکی است اما برای مردانی مانند کلمنت، آتش نشانی تابستان منبع درآمد مهمی است.

example - مثال
  • The situation is extremely dangerous.


    وضعیت به شدت خطرناک است.

  • Fog and ice are making the roads very dangerous.


    مه و یخبندان جاده ها را بسیار خطرناک کرده است.

  • potentially dangerous levels of pesticides


    سطوح بالقوه خطرناک آفت کش ها

  • It's one of the most dangerous places in the world.


    این یکی از خطرناک ترین مکان های جهان است.

  • The prisoners who escaped are violent and dangerous.


    زندانیانی که فرار کردند خشن و خطرناک هستند.


  • محکومیت برای رانندگی خطرناک


  • کیفیت پایین هوا به ویژه برای کودکان خردسال خطرناک است.


  • اینجا ماندن برای شما خطرناک است.

  • The evidence is clear that smoking is dangerous to health.


    شواهد واضح است که سیگار کشیدن برای سلامتی خطرناک است.

  • This ruling sets a dangerous precedent.


    این حکم یک سابقه خطرناک ایجاد می کند.

  • Raising income tax is considered politically dangerous.


    افزایش مالیات بر درآمد از نظر سیاسی خطرناک تلقی می شود.

  • As always it's dangerous to generalize.


    مثل همیشه، تعمیم خطرناک است.

  • Both gangs are playing a very dangerous game.


    هر دو باند بازی بسیار خطرناکی را انجام می دهند.

  • Would I be on dangerous ground if I asked why?


    اگر بپرسم چرا در زمین خطرناکی قرار می‌گیرم؟

  • This route through the mountains is notoriously dangerous.


    این مسیر از میان کوه ها بسیار خطرناک است.

  • Conditions have become difficult and dangerous.


    شرایط سخت و خطرناک شده است.


  • این درمان برای مادر بسیار خطرناک است.


  • این ماده برای انسان خطرناک نیست.


  • آنفولانزا می تواند یک بیماری خطرناک برای برخی افراد از جمله افراد بسیار جوان باشد.

  • The plans would create more traffic and be dangerous for children and old people.


    این طرح ها ترافیک بیشتری ایجاد می کند و برای کودکان و افراد مسن خطرناک است.

  • dangerous chemicals


    مواد شیمیایی خطرناک

  • The men are armed and dangerous.


    مردان مسلح و خطرناک هستند.

  • His parents won't let him play ice hockey because they think it's too dangerous.


    والدینش به او اجازه بازی هاکی روی یخ را نمی دهند زیرا فکر می کنند این بازی خیلی خطرناک است.

  • It's dangerous to take more than the recommended dose.


    مصرف بیش از دوز توصیه شده خطرناک است.

  • dangerous chemicals/bacteria


    مواد شیمیایی / باکتری های خطرناک

  • Whooping cough is most dangerous for infants.


    سیاه سرفه برای نوزادان بسیار خطرناک است.

  • dangerously high winds


    بادهای شدید خطرناک

synonyms - مترادف
  • risky


    مخاطره آمیز

  • hazardous


    خطرناک

  • perilous


    ناامن

  • unsafe


    ریسک بالا

  • high-risk


    خائنانه

  • treacherous


    تهدید کننده

  • threatening


    نامناسب

  • unsound


    شانس

  • chancy


    بی پروا

  • reckless


    مملو از خطر

  • fraught with danger


    بی مزه

  • parlous


    روی حیله و تزویر

  • tricky


    پرمخاطره

  • precarious


    نا معلوم

  • uncertain


    غیر قابل پیش بینی

  • unpredictable


    آسیب پذیر

  • insecure


    جسور


  • دیس

  • daredevil


    مبارزه با مرگ

  • dicey


    در معرض قرار گرفت

  • death-defying


    سرسام آور

  • exposed


    مودار

  • breakneck


    لمس کن و برو

  • hairy


    خجالتی

  • touch-and-go


    غرغر

  • dodgy


    چسبنده

  • gnarly


    سازش پذیر

  • sticky


    توتر

  • compromisable


  • tottery


  • venturesome


antonyms - متضاد

  • بی خطر

  • harmless


    بی ضرر

  • nonhazardous


    غیر خطرناک

  • risk-free


    امن است


  • بی آسیب

  • innocuous


    بدون تهدید

  • nonthreatening


    بدون خطر

  • riskless


    پایدار


  • غیر تهدید کننده

  • unhazardous


    خارج از خطر

  • unthreatening


    دور از آسیب


  • خفیف

  • out of harm's way


    خوب.

  • mild


    بدون درد

  • O.K.


    حفاظت شده

  • painless


    سالم و سلامت

  • protected


    بی گناه


  • مطمئن

  • undamaging


    قوی

  • unharmful


    مسلم - قطعی


  • صدا


  • ثابت


  • قابل اعتماد


  • آسان


  • خوب


  • محکم

  • reliable


    قطعی


  • OK



  • definite


لغت پیشنهادی

humanity

لغت پیشنهادی

big

لغت پیشنهادی

unless