impeach
impeach - استیضاح
verb - فعل
UK :
US :
if a government official is impeached, they are formally charged with a serious crime in a special government court
اگر یک مقام دولتی استیضاح شود، رسماً در دادگاه ویژه دولتی به جرمی جدی متهم می شود
to make a formal statement saying that a public official is guilty of a serious offence in connection with their job especially in the US
بیانیه رسمی مبنی بر اینکه یک مقام دولتی در ارتباط با شغل خود مرتکب یک جرم جدی شده است، به ویژه در ایالات متحده
به طور رسمی یک مقام دولتی را به جرمی جدی در ارتباط با شغل خود متهم کنند
especially in the US to formally accuse a public official of a serious offence in connection with their job
به ویژه در ایالات متحده، به طور رسمی یک مقام دولتی را به یک جرم جدی در ارتباط با شغل خود متهم کنید
Guimaraes had emerged from near retirement to play a prominent public role in the process to impeach Collor.
گیمارش از دوران نزدیک به بازنشستگی بیرون آمده بود تا نقش عمومی برجسته ای در روند استیضاح کالر داشته باشد.
Four Patriotic Accord deputies began immediate moves to impeach eight Supreme Court judges on the grounds of incompetence.
چهار نماینده پیمان میهنی اقدامات فوری را برای استیضاح هشت قاضی دیوان عالی کشور به دلیل بی کفایتی آغاز کردند.
استاندار به دلیل دریافت رشوه استیضاح شد.
If Mr Wahid's response is unsatisfactory, parliament can call a special session to impeach him and demand his dismissal.
اگر پاسخ آقای وحید قانع کننده نباشد، مجلس می تواند برای استیضاح او جلسه فوق العاده ای تشکیل دهد و خواستار برکناری او شود.
آنها این هفته تصمیم خواهند گرفت که آیا او را استیضاح کنند یا خیر.
و هنگامی که دادگاه عالی و سنا هفته گذشته به استیضاح او رای دادند، ملت خوشحال شدند.
در آنجا او در حال استراق سمع از همکارانش در حالی که تلاش می کنند او را استیضاح کنند.
They're going to impeach him.
آنها او را استیضاح می کنند.
او سعی کرد آقای پرماداسا را با متهم کردن رئیس جمهور به فساد استیضاح کند.
کنگره به استیضاح رئیس جمهور رأی داد، اما او قبل از هر اقدامی استعفا داد.
رئیس جمهور به دلیل دروغگویی از سوی کنگره استیضاح شد.
to impeach somebody’s motives
استیضاح کردن انگیزه های کسی
استاندار به دلیل استفاده نادرست از پول دولتی استیضاح شد.
قاضی فدرال با استیضاح روبرو می شود.
او به دلیل رسوایی مالی 60 میلیون دلاری تعلیق و پس از مدتی استیضاح شد.
He said he was surprised that some things that are clearly wrong and even violations of the law were not impeachable offenses.
او گفت که تعجب کرده است که برخی از موارد آشکارا اشتباه و حتی تخلف از قانون، جرایم قابل استیضاح نیستند.
متهم کردن
شارژ
indict
کیفرخواست
arraign
محاکمه کردن
prosecute
تحت تعقیب قرار دادن
سرزنش کردن
criminate
جنایتکار
defame
بدنام کردن
incriminate
مورد اعتراض
impugn
تلقین کردن
inculpate
توبیخ
reprehend
مالیات
reprimand
تلاش كردن
اتهاماتی علیه
اتهامات علیه را ترجیح می دهند
را به دادگاه ببرید
علیه
محاکمه شود
تماس به حساب
ریخته گری بر روی
قانون داشته باشد
مقصر نگه داشتن
کسی را به محاکمه بکشان
شکایت کند
احضار می کند
نسبت دادن
انتقاد
summons
impute
censure
acquit
تبرئه
absolve
تبرئه کردن
روشن
exculpate
اثبات کردن
exonerate
پاسخ
vindicate
تایید
ستایش کردن
برگزیدن
commend
چاپلوس کردن
ستایش
flatter
رایگان
praise
تخلیه
توجیه
رهایی
discharge
بهانه
رد
عفو
excuse
آزاد کردن
عقب نشینی
pardon
رها کردن
liberate
چشم پوشی
retreat
باز کردن بار
ارائه
معاف
unburden
مسکن
مهلت دادن
exempt
حواله دادن
relieve
ببخش
reprieve
remit
forgive
