youth
youth - جوانان
noun - اسم
UK :
US :
دوره زمانی که کسی جوان است، به ویژه دوره زمانی که کسی نوجوان است
یک پسر نوجوان - به ویژه در روزنامه ها برای نشان دادن مخالفت استفاده می شود
به طور کلی جوانان
کیفیت یا وضعیت جوان بودن
دوران جوانی شما یا حالت جوانی
زمانی که چیزی جدید است یا به طور کامل توسعه نیافته است
یک پسر یا یک مرد جوان
جوانان اعم از زن و مرد به عنوان یک گروه در نظر گرفته می شوند
مربوط به، طراحی شده، یا متشکل از جوانان
جوانی نیز به طور کلی به جوانان اطلاق می شود
جوان پسر یا جوان است
با این حال، توپاک رهبری یک گروه جوانان به نام «پلنگهای افریقای جدید» را بر عهده داشت که در مراکز اجتماعی اجرا میکردند.
یک گروه جوانان کلیسا
کارولین در جوانی رقصنده باله بود.
او همه جاهایی را که دوران جوانی خود را در آنجا گذرانده بود، بازبینی کرد.
من آن را در جوانی مطالعه کردم و عشق من به فوره، دبوسی و راول مرا تشویق کرد که آن را بهبود بخشم.
البته این یکی از سوالات بزرگ دوران جوانی من در دهه 60 بود.
گروهی از جوانان موتور سوار
آرمان گرایی دوران جوانی را در خود داشت.
There has been a corresponding shift in studies of youth and in the kind of questions asked by sociologists.
در مطالعات مربوط به جوانان و نوع سؤالات جامعه شناسان تغییری مشابه وجود داشته است.
This was the first independent radio station in the republic and was to be run by the students' official youth organization.
این اولین ایستگاه رادیویی مستقل در جمهوری بود و قرار بود توسط سازمان رسمی جوانان دانشجویان اداره شود.
برخی از جوانان سوار بر موتور سیکلت های درخشان بیرون یک مغازه موتورسیکلت فروشی بسته تجمع کرده بودند.
یکی از جوانان او را به دیوار هل داد و کیفش را گرفت.
پلیس از سه جوان بازجویی کرده بود، اما بعداً آنها را بدون هیچ اتهامی آزاد کرد.
هورتون در مدرسه ای برای جوانان مشکل دار در سن دیگو تدریس می کند.
به نظر می رسد جامعه به جوانی و ثروت وسواس دارد.
او در جوانی نوازنده ای با استعداد بود.
پشیمان است که دوران جوانی خود را صرف مسافرت و درس نخواندن کرده است.
برای زنده کردن/بازیابی جوانی خود
He joked that being good at cards was the sign of a misspent youth (= having wasted his time when he was young).
او به شوخی گفت که خوب بودن در کارت نشانه جوانی از دست رفته است (= وقت خود را در جوانی تلف کرده است).
او ترکیبی نادر از جوانی و تجربه را به کار می آورد.
جوانی او را نسبت به سایر دوندگان برتری می دهد.
جوانان ملت
بسیاری از مردم فکر می کنند که به جوانان امروزی استانداردهای رفتاری درستی آموزش داده نمی شود.
آموزش برای جوانان بیکار
افزایش بیکاری جوانان
فرهنگ جوانان معاصر
کارگر جوان (= کسی که با جوانان کار می کند)
جوانان و بزرگسالان تمایل دارند مسائل را بسیار متفاوت ببینند.
درگیری توسط گروهی از جوانان آغاز شد.
He played football throughout his youth.
او در دوران جوانی خود فوتبال بازی می کرد.
او از اوایل جوانی شروع به باشگاه زدن کرد.
او جوانی خود را جلوی صفحه کامپیوتر هدر داد.
فقدان صلاحیت های او به عنوان نشانه ای از جوانی از دست رفته در نظر گرفته شد.
من از جوانی نرقصیده ام!
او در دوران جوانی به این بیماری مبتلا شد.
او آن را فرصتی برای احیای دوران جوانی از دست رفته خود می دید.
او بیشتر دوران جوانی خود را در هنگ کنگ گذراند.
دلتنگی برای جوانی از دست رفته اش
جوانی شدید او علیه او بود.
اگرچه دیگر در اولین دوره جوانی او هنوز به طرز چشمگیری پرانرژی است.
شما هنوز جوانی خود را دارید - این مهمترین چیز است.
از جوانی تا بلوغ
در جستجوی جوانی ابدی
آرزوهای جوانان مدرن
برنامه های اطلاع رسانی جوانان توسط موسسه خیریه اجرا می شود
برنامه ای برای آموزش جوانان ما در مورد علل مشکلات بهداشتی
adolescence
بلوغ
دوران کودکی
boyhood
کودکی
girlhood
دخترانه
teens
نوجوانان
bloom
شکوفه
immaturity
نابالغی
juvenescence
جوانی
روز
juvenility
نوجوانی
nonage
عدم سن
springtime
فصل بهار
greenness
سبزی
infancy
دوران نوزادی
innocence
بی گناهی
jejuneness
ژژونیت
jejunity
ججونیتی
اقلیت
puberty
جزر و مد کامل
springtide
سال های اول
early years
اوایل زندگی
سال های شکل گیری
formative years
سال های نوجوانی
teenage years
سن حساس
tender age
بزرگسالی جوان
young adulthood
روزهای جوانی
young days
سن نامناسب
awkward age
مراحل اولیه
early stages
روزهای سالاد
salad days
بهار زندگی