grocery
grocery - خواربار
noun - اسم
UK :
US :
a supermarket
یک سوپرمارکت
a grocer's
یک بقالی
غذایی که از خواربارفروشی یا سوپرمارکت می خرید
فروشگاهی که غذا و چیزهای کوچک برای خانه می فروشد
غذایی که از فروشگاه می خرید
مربوط به غذایی که از فروشگاه می خرید
به جاده رسیدم، خواربارم را برداشتم و او را در آرامش گذاشتم.
مورنز گل ها و مواد غذایی را زمین گذاشت و به سمت پایین گذر رفت.
آنها مقداری از اجناس را از خواربارفروشی می خرند.
Price promotions are predominantly used by fast-moving consumer goods producers, especially in the grocery trade.
تبلیغات قیمت عمدتاً توسط تولیدکنندگان سریع کالاهای مصرفی، به ویژه در تجارت مواد غذایی استفاده می شود.
به نظر می رسد هر روز نوع جدیدی از غلات در قفسه های مواد غذایی ظاهر می شود.
به خواربارفروشی می روم.
The company sells its batteries mainly through electronics stores but is expanding to grocery shops and kiosks.
این شرکت باتریهای خود را عمدتاً از طریق فروشگاههای لوازم الکترونیکی میفروشد، اما در حال گسترش به فروشگاههای مواد غذایی و کیوسکها است.
خواربار فروشی گوشه
وارد شد و کیسه مواد غذایی را روی زمین گذاشت.
مامان از من خواست که مواد غذایی را تهیه کنم.
ما مواد غذایی خود را تحویل می دهیم.
مواد غذایی هفتگی من
من سه کیسه خواربار سنگین حمل می کردم.
بزرگترین فروشگاه زنجیره ای مواد غذایی آمریکا دو فروشگاه جدید را به اوکلند خواهد آورد.
افراد بیشتری خواربار خود را به صورت آنلاین خریداری می کنند.
خرده فروش اینترنتی بزرگ وارد دنیای خرید اینترنتی مواد غذایی شده است.