cap
cap - کلاه لبه دار
noun - اسم
UK :
US :
a type of flat hat that has a curved part sticking out at the front and is often worn as part of a uniform
نوعی کلاه تخت که قسمتی خمیده از جلو دارد و اغلب به عنوان بخشی از لباس فرم پوشیده می شود.
پوششی که خیلی نزدیک به سر شما می آید
یک نوع کلاه ساده که خیلی نزدیک به سر شما میآید، مخصوصاً خانمها در گذشته از آن استفاده میکردند
پوشش محافظی که در انتهای یا بالای یک جسم قرار می دهید
حد بالایی که روی مقدار پولی که کسی می تواند به دست آورد، خرج کند یا قرض کند، قرار می گیرد
اگر یک ورزشکار برنده یک بازی ملی شود یا یک بازی ملی به او داده شود، او برای بازی در کشور خود انتخاب می شود
یک ورزشکار که برای کشورش بازی کرده است
یک ظرف کاغذی کوچک با مواد منفجره در داخل آن که مخصوصاً در تفنگ های اسباب بازی استفاده می شود
یک وسیله ضد بارداری ساخته شده از یک تکه لاستیک گرد که یک زن در داخل واژن خود قرار می دهد
محدود کردن مقدار چیزی مخصوصاً پولی که می توان از آن استفاده کرد، اجازه داد یا خرج کرد
to say do or be something that is better worse, or more extreme than something that has just happened or been said
گفتن، انجام دادن یا بودن چیزی که بهتر، بدتر یا افراطی تر از چیزی است که به تازگی اتفاق افتاده یا گفته شده است
انتخاب فردی برای تیم ملی ورزشی
برای پوشاندن دندان با ماده سفید سخت مخصوص
(the Common Agricultural Policy) a system of laws arranged by the European Union to control the production of food and other farm crops. It set limits on how much farmers can grow and provided them with financial support. The CAP has often been criticized as a wasteful use of European Union money and some people think it has given a lot of money to rich farmers who do not need it.
(سیاست مشترک کشاورزی) سیستمی از قوانین تنظیم شده توسط اتحادیه اروپا برای کنترل تولید مواد غذایی و سایر محصولات کشاورزی. محدودیت هایی را برای میزان رشد کشاورزان تعیین کرد و از آنها حمایت مالی کرد. CAP اغلب به عنوان استفاده بیهوده از پول اتحادیه اروپا مورد انتقاد قرار گرفته است و برخی فکر می کنند که پول زیادی به کشاورزان ثروتمندی که به آن نیاز ندارند، داده است.
abbreviation for COMMON AGRICULTURAL POLICY
مخفف COMMON AGRICULTURAL POLICY
برای تعیین محدودیت در مقدار پولی که می توان شارژ یا خرج کرد
to put a limit on the amount of interest that can be charged on a loan however much interest rates rise
برای تعیین میزان سودی که می توان از وام دریافت کرد، هر چقدر که نرخ بهره افزایش یابد
یک کلاه تخت نرم که قسمتی منحنی دارد که در قسمت جلویی آن بیرون زده است و اغلب به عنوان بخشی از لباس فرم پوشیده می شود.
کلاه نازکی که از خیس شدن موهای شما در هنگام شنا یا دوش گرفتن جلوگیری می کند
a hat given to someone who plays for their national team in a particular sport or a player who receives this
کلاهی که به کسی داده می شود که برای تیم ملی خود در یک ورزش خاص بازی می کند یا بازیکنی که این را دریافت می کند
یک درب یا پوشش کوچک
پوشش مصنوعی روی دندان که از آن محافظت می کند
→ diaphragm
→ دیافراگم
a very small amount of explosive powder in a paper container used especially in toy guns to produce a loud noise
مقدار بسیار کمی پودر انفجاری در یک ظرف کاغذی که مخصوصاً در تفنگ های اسباب بازی برای تولید صدای بلند استفاده می شود.
a limit on the amount of money that can be charged or spent in connection with a particular activity
محدودیت در مقدار پولی که می توان در رابطه با یک فعالیت خاص شارژ یا خرج کرد
short for capital letters (= letters of the alphabet in the form and larger size used at the beginning of sentences and names)
کوتاه برای حروف بزرگ (= حروف الفبا به شکل و اندازه بزرگتر که در ابتدای جملات و نام ها استفاده می شود)
to put a limit on the amount of money that can be charged or spent in connection with a particular activity
برای تعیین محدودیت در مقدار پولی که می توان در رابطه با یک فعالیت خاص شارژ یا خرج کرد
برای تیم ملی خود در یک رشته ورزشی خاص بازی کنید
بالای چیزی را پوشاندن
یک کلاه نرم و سبک، به ویژه یکی با قسمت منحنی که در جلوی آن بیرون زده است
کلاهک نیز تاج است (= روکش دندان).
برای پوشیدن کلاه
گذاشتن/ برداشتن کلاه
برای داشتن کلاه
کلاه مدرسه
یک کلاه اوج
یک کلاه دوش
او اولین بازی ملی خود (= برای اولین بار برای بازی انتخاب شد) برای انگلیس در مقابل فرانسه به دست آورد.
سه کلاه جدید در کناره وجود دارد.
یک درپوش لنز
بطری دارای درپوش پیچی است.
او پس از تصادف به چهار کلاه برای دندان هایش نیاز داشت.
مه ارغوانی زیر کلاهک های برفی کوه نشسته بود.
دولت برای هزینه های شورای محلی سقفی تعیین کرده است.
هیچ راهی وجود ندارد که او در دست برادرش باشد.
من در واقع نگفتم که شما تنبل هستید، اما اگر کلاه مناسب باشد…
یک شیشه با درب محکم
a bath plug
یک دوشاخه حمام
کلاه دوش/شنا
Davis has 17 Scottish caps (= has played for Scotland 17 times).
دیویس 17 بازی ملی اسکاتلندی دارد (= 17 بار برای اسکاتلند بازی کرده است).
The team contains five international caps.
این تیم دارای پنج بازی ملی است.
دوربین دارای درپوش لنز برای محافظت از سطح لنز است.
دولت مرکزی محدودیتی برای افزایش مالیات های محلی وضع کرده است.
من خودم را در حال تایپ جملات خشمگین با حروف بزرگ می بینم.
شوراهای مخارج بالا همگی (نرخ/هزینه) محدود شده اند.
وام مسکن ما به مدت پنج سال 8.75 درصد است.
او 9 بار برای اسکاتلند بازی کرده است.
کوه پوشیده از برف بود.
دندان های خود را پوشانده (= با پوشش مصنوعی محافظت کنید)
کلاه نقاش
دایی من باید صد کلاه بیسبال داشته باشد تا از بین آنها انتخاب کند.
یک کلاه قلم
کلاه
headpiece
سر سر
headgear
سرپوش
beret
برت
headdress
روسری
bonnet
کاپوت
chapeau
چاپو
beanie
لوبیا
fez
فاس
lid
درب
skullcap
عرقچین
tam
تام
کلاه کوچک
tam o'shanter
تام اوشانتر
headwear
افسار
bridle
کلاه ایمنی
helmet
بولر
bowler
ملوان
sailor
پاناما
Panama
کفگیر
skimmer
تیتر
titfer
قایق سوار
boater
تاپر
topper
پوشال
straw
میلینیری
millinery
سطل
bucket
سومبررو
sombrero
فدورا
fedora
استتسون
Stetson
ده گالن
ten-gallon
تجاوز
رها کردن
از دست دادن
اجازه
widen
گسترده شود
ترویج
تشويق كردن
رایگان
broaden
گسترش دهد
foster
پرورش دادن، پروردن
مجوز
رهایی
loosen
شل کردن
liberate
آزاد کردن
کش آمدن
enlarge
بزرگنمایی کنید
بالا بردن
رشد
lengthen
طولانی کردن
توسعه دهد
افزایش دادن
unfasten
باز کردن
توسعه دادن، گسترش
کمک
unloose
بسط دادن
شل
untie
کمک کند
unbind
