mouse

base info - اطلاعات اولیه

mouse - موش

noun - اسم

/maʊs/

UK :

/maʊs/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [mouse] در گوگل
description - توضیح
example - مثال

  • یک موش خانگی

  • The stores were overrun with rats and mice.


    فروشگاه ها پر از موش و موش بود.

  • She crept upstairs, quiet as a mouse.


    او مثل یک موش آرام به طبقه بالا خزید.

  • He was a shy little mouse.


    او یک موش کوچک خجالتی بود.

  • Use the mouse to drag the icon to a new position.


    از ماوس برای کشیدن نماد به موقعیت جدید استفاده کنید.

  • I prefer a wireless mouse.


    من یک ماوس بی سیم را ترجیح می دهم.

  • The keyboard and mouse are wireless devices.


    صفحه کلید و ماوس دستگاه های بی سیم هستند.


  • دوبار روی دکمه سمت چپ ماوس کلیک کنید تا برنامه برجسته شود.

  • With simple mouse clicks, the viewer can navigate the room.


    با کلیک ساده ماوس، بیننده می تواند در اتاق حرکت کند.

  • He thought the police were playing some elaborate game of cat and mouse and waiting to trap him.


    او فکر می‌کرد که پلیس مشغول بازی موش و گربه است و منتظر است که او را به دام بیاندازد.

  • Young car thieves enjoy playing cat and mouse with the police.


    سارقان جوان خودرو از بازی موش و گربه با پلیس لذت می برند.

  • A mouse has gnawed its way through the telephone wire.


    یک موش راه خود را از طریق سیم تلفن رد کرده است.

  • The mouse genome is a great resource for medical research.


    ژنوم موش منبع عالی برای تحقیقات پزشکی است.

  • Move the cursor around the screen with the mouse.


    مکان نما را با ماوس در اطراف صفحه حرکت دهید.

  • Some of these mouse click short cuts are worth learning.


    برخی از این میانبرهای کلیک ماوس ارزش یادگیری دارند.


  • یک موش صحرایی


  • موش های خانگی

  • pet mice


    کلید کنترل را نگه دارید و ماوس را کلیک کنید.

  • Hold down the control key and click the mouse.


synonyms - مترادف
  • rodent


    جونده

  • murine


    موش

  • vermin


    حیوانات موذی

antonyms - متضاد

  • روبرو شدن با


  • صورت


  • ملاقات

  • plod


    تخريب


  • به عهده گرفتن


  • به نظر می رسد


  • رویارویی

لغت پیشنهادی

backers

لغت پیشنهادی

recognition

لغت پیشنهادی

sine