fill
fill - پر کردن
verb - فعل
UK :
US :
اگر ظرف یا مکانی پر شود، یا اگر آن را پر کنید، به اندازه کافی چیزی داخل آن می رود تا پر شود
اگر چیزی یا گروهی چیزی را پر کند، فضایی باقی نمی ماند
اگر صدا، بو یا نور جایی را پر کند متوجه آن می شوید زیرا بسیار بلند یا قوی است
اگر شما پر از یک احساس هستید، یا اگر شما را پر می کند، آن را به شدت احساس می کنید
ارائه چیزی که مورد نیاز یا خواسته است اما قبلاً در دسترس نبوده یا وجود نداشته است
اگر یک دوره زمانی را با یک فعالیت خاص پر کنید، آن زمان را صرف انجام آن می کنید
to perform a particular job activity or purpose in an organization or to find someone or something to do this
انجام یک کار، فعالیت یا هدف خاص در یک سازمان، یا یافتن کسی یا چیزی برای انجام این کار
قرار دادن یک ماده در سوراخ، ترک و غیره برای ایجاد یک سطح
گذاشتن مقدار کافی چیزی در ظرفی که آن را پر کند
برای پر کردن کامل چیزی - مخصوصاً برای گذاشتن بنزین در باک ماشین استفاده می شود
برای پر کردن وسیله نقلیه با کالا، اثاثیه و غیره
برای پر کردن سریع چیزی مانند کیف یا جیب با فشار دادن چیزها به داخل آن
برای پر کردن مجدد ظرف، پس از استفاده از آنچه در آن بود
برای پر کردن لیوان یا فنجانی که هنوز مقداری مایع در آن وجود دارد
برای دوباره پر کردن چیزی، به خصوص با عرضه چیزی مانند آب یا غذا
یافتن و استخدام فرد مناسب برای انجام کاری که آگهی شده است
برای ارائه محصول یا خدماتی که مورد نیاز است اما در دسترس نیست یا قبلا ارائه نشده است
برای ارائه خدماتی که با یک مشکل مقابله کند
برای تامین کالایی که مشتری سفارش داده است
درست کردن یا پر شدن برای استفاده از فضای خالی
قرار دادن یک ماده در فضای خالی
وادار کردن کسی احساس خاصی داشته باشد
قرار دادن ماده ای در سوراخ دندان برای ترمیم آن
دادن شغل یا موقعیت به کسی
سیری کسی به اندازه ای است که او بخواهد یا می تواند با آن کنار بیاید
پر شدن یا پر شدن برای استفاده از فضای خالی
اگر یک محصول یا خدمات نیازی را برطرف کند، چیزی را به مردم می دهد که آنها می خواهند.
پرکردن یک شغل یا موقعیت به معنای استخدام فردی برای انجام آن شغل است
مقداری که کافی است
به کار گرفتن کسی برای انجام کاری
برای انجام یک کار
لطفا این لیوان را برای من پر کنید.
برای پر کردن یک فضا/خلاء/خلأ
دود اتاق را پر کرده بود.
تصویر او صفحه را پر کرد.
باد بادبان ها را پر کرد.
یک فیلم دیزنی همیشه می تواند سینماها را پر کند (= افراد زیادی را برای دیدن آن جذب می کند).
ظرفیت مدرسه تکمیل شده است.
او صفحه را با نوشتن پر کرد.
کیسه های پر از زباله های خانگی
کارل یک لیوان برداشت و آن را با قهوه داغ پر کرد.
یک تابه را تا نیمه پر از آب کنید.
خیلی پر کردی
اتاق به سرعت پر می شد.
چشمانش ناگهان پر از اشک شد.
اتاق پر از دود شد.
بادبان ها پر از باد شد.
برای پر کردن سوراخ ها از بتونه استفاده می کردند.
شکاف دیوار با گچ پر شده بود.
من باید دو دندان پر کنم.
شادی عمیقی مرا پر کرد.
همه ما به خاطر دستاوردهای او مملو از تحسین بودیم.
قلبش پر از غرور شد.
صدای زنگ ها فضا را پر کرده بود.
پنجره های بزرگ اتاق را پر از نور می کند.
کوچه ها پر شده بود از بوی پختن غذا.
اتاقی پر از دود
یک روز پر از سرگرمی
مهدکودک های بیشتری برای رفع نیاز به مراقبت از کودکان با کیفیت بالا ساخته خواهد شد.
بهترین کلمه را برای پر کردن شکاف هر جمله انتخاب کنید.
این محصول یک شکاف در بازار را پر کرده است.
او فضایی در زندگی او باقی گذاشت که هیچ چیز نمی توانست آن را پر کند.
خالی
evacuate
تخلیه
روشن
drain
زه کشی
exhaust
اگزوز
vacate
خالی کردن
void
محروم کردن
deplete
باز کردن بسته بندی
deprive
برداشتن
unload
بیرون بردن
unpack
خارج از بار
offload
مصرف کردن
استفاده کنید
تمام کردن
off-load
لغو کردن
خرج کردن
کنار کشیدن
ضربه زدن
undo
خارج کردن انبار
expend
خلاص شدن از شر
قرعه کشی
unlade
استخراج کردن
خسارت
unstock
هدر
فیلتر
discharge
extract
filter