undetected

base info - اطلاعات اولیه

undetected - کشف نشده

adjective - صفت

/ˌʌndɪˈtektɪd/

UK :

/ˌʌndɪˈtektɪd/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [undetected] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [undetected] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [undetected] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [undetected] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [undetected] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [undetected] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [undetected] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [undetected] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [undetected] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [undetected] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [undetected] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [undetected] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [undetected] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [undetected] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [undetected] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [undetected] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [undetected] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [undetected] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [undetected] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [undetected] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [undetected] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [undetected] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [undetected] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [undetected] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [undetected] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [undetected] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [undetected] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [undetected] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [undetected] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [undetected] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [undetected] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [undetected] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [undetected] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [undetected] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [undetected] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [undetected] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [undetected] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [undetected] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [undetected] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [undetected] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [undetected] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [undetected] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [undetected] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [undetected] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [undetected] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [undetected] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [undetected] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [undetected] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [undetected] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [undetected] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [undetected] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [undetected] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [undetected] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [undetected] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [undetected] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [undetected] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [undetected] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [undetected] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [undetected] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [undetected] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [undetected] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [undetected] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [undetected] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [undetected] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [undetected] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [undetected] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [undetected] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [undetected] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [undetected] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [undetected] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [undetected] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [undetected] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [undetected] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [undetected] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [undetected] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [undetected] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [undetected] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [undetected] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [undetected] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [undetected] در گوگل
description - توضیح
  • if something especially something bad goes undetected, no one notices it


    اگر چیزی، به خصوص چیز بد، شناسایی نشده باشد، هیچ کس متوجه آن نمی شود

  • She took her oilskin from the hook on the back door buttoned herself into it and stepped out still undetected.


    او پوست روغنش را از قلاب در پشتی بیرون آورد، دکمه های خود را در آن بست و بیرون آمد، هنوز کشف نشده بود.

  • Even today some babies go undetected and midwives have an important role in identifying babies who should have early hearing tests.


    حتی امروزه برخی از نوزادان شناسایی نمی‌شوند و ماماها نقش مهمی در شناسایی نوزادانی دارند که باید آزمایش‌های شنوایی اولیه انجام دهند.

  • It is probably true to say that these new sensations were at first quite undetected, as such by himself.


    احتمالاً درست است که بگوییم این احساسات جدید در ابتدا توسط خودش کاملاً ناشناخته بودند.

  • These infections may be accompanied by clinically undetected baseline and episodic hypoxaemia.


    این عفونت ها ممکن است با هیپوکسمی اپیزودیک و پایه ناشناخته بالینی همراه باشد.

  • In addition plumes have remained undetected because they are hot.


    علاوه بر این، ستون ها به دلیل داغ بودنشان ناشناخته مانده اند.

  • The reform plan outlined a number of other measures to prevent losses from going undetected in the future.


    طرح اصلاحی تعدادی از اقدامات دیگر را برای جلوگیری از ناشناخته ماندن خسارات در آینده مشخص کرد.

  • The negative attitudes lurk undetected till a social upheaval forces them to the surface.


    نگرش های منفی تا زمانی که یک تحول اجتماعی آنها را مجبور به بیرون آمدن می کند، پنهان می شوند.

example - مثال
  • How could anyone break into the palace undetected?


    چگونه کسی می تواند بدون کشف به قصر نفوذ کند؟

  • The disease often goes/remains undetected for many years.


    این بیماری اغلب می رود / برای سال ها ناشناخته باقی می ماند.

synonyms - مترادف
  • uncharted


    ناشناخته

  • undiscovered


    کشف نشده

  • unexplored


    بی سابقه

  • unheard-of


    کمتر شناخته شده

  • little-known


    شناسایی نشده

  • non-detected


    مبهم

  • obscure


    در معرض قرار نگرفته است

  • unexposed


    نا آشنا

  • unfamiliar


    سفر نکرده


  • پیدا نشد

  • untraveled


    عجیب

  • unfound


    جدید


  • کمی شناخته شده است

  • new


    لوله کشی نشده

  • little known


    بدون نقشه

  • unplumbed


    تحقیق نشده

  • untravelled


    ناشناس

  • unmapped


    از راه دور

  • unresearched


    باکره

  • unidentified


    بررسی نشده


  • غیر صمیمی

  • virgin


    دور

  • unsurveyed


    خیلی دور


  • پنهان شده است

  • far-off


    بیگانه

  • faraway


    خارجی

  • hidden


    کشت نشده

  • alien



  • exotic


  • uncultivated


antonyms - متضاد
  • seen


    مشاهده گردید

  • spotted


    خالدار

  • noticeable


    قابل توجه


  • باز کن


  • قابل رویت

لغت پیشنهادی

successfully

لغت پیشنهادی

covert

لغت پیشنهادی

bending