undetected
undetected - کشف نشده
adjective - صفت
UK :
US :
اگر چیزی، به خصوص چیز بد، شناسایی نشده باشد، هیچ کس متوجه آن نمی شود
She took her oilskin from the hook on the back door buttoned herself into it and stepped out still undetected.
او پوست روغنش را از قلاب در پشتی بیرون آورد، دکمه های خود را در آن بست و بیرون آمد، هنوز کشف نشده بود.
Even today some babies go undetected and midwives have an important role in identifying babies who should have early hearing tests.
حتی امروزه برخی از نوزادان شناسایی نمیشوند و ماماها نقش مهمی در شناسایی نوزادانی دارند که باید آزمایشهای شنوایی اولیه انجام دهند.
It is probably true to say that these new sensations were at first quite undetected, as such by himself.
احتمالاً درست است که بگوییم این احساسات جدید در ابتدا توسط خودش کاملاً ناشناخته بودند.
این عفونت ها ممکن است با هیپوکسمی اپیزودیک و پایه ناشناخته بالینی همراه باشد.
علاوه بر این، ستون ها به دلیل داغ بودنشان ناشناخته مانده اند.
The reform plan outlined a number of other measures to prevent losses from going undetected in the future.
طرح اصلاحی تعدادی از اقدامات دیگر را برای جلوگیری از ناشناخته ماندن خسارات در آینده مشخص کرد.
نگرش های منفی تا زمانی که یک تحول اجتماعی آنها را مجبور به بیرون آمدن می کند، پنهان می شوند.
uncharted
ناشناخته
undiscovered
کشف نشده
unexplored
بی سابقه
unheard-of
کمتر شناخته شده
little-known
شناسایی نشده
non-detected
مبهم
obscure
در معرض قرار نگرفته است
unexposed
نا آشنا
unfamiliar
سفر نکرده
پیدا نشد
untraveled
عجیب
unfound
جدید
کمی شناخته شده است
لوله کشی نشده
little known
بدون نقشه
unplumbed
تحقیق نشده
untravelled
ناشناس
unmapped
از راه دور
unresearched
باکره
unidentified
بررسی نشده
غیر صمیمی
virgin
دور
unsurveyed
خیلی دور
پنهان شده است
far-off
بیگانه
faraway
خارجی
hidden
کشت نشده
alien
exotic
uncultivated
