alternation

base info - اطلاعات اولیه

alternation - تناوب

noun - اسم

/ˌɔːltərˈneɪʃn/

UK :

/ˌɔːltəˈneɪʃn/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [alternation] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • the alternation of day and night


    تناوب روز و شب

  • Such rapid alternations of mood are a feature of her writing.


    چنین تغییرات سریع خلق و خوی از ویژگی های نوشته اوست.

  • Flowers and trees are planted to produce an attractive alternation of light and shade in the garden.


    گل ها و درختان برای ایجاد یک تناوب جذاب از نور و سایه در باغ کاشته می شوند.

synonyms - مترادف

  • تغییر دادن

  • fluctuation


    نوسان

  • oscillation


    چرخش

  • rotation


    تاب خوردن


  • تغییر

  • vacillation


    تبادل


  • تکرار

  • interchange


    تغییر مکان

  • repetition


    جابجایی


  • فراز و نشیب

  • transposition


    چرخش مکرر

  • vicissitude


    جایگزینی

  • repeated rotation


    متزلزل

  • replacement


    توالی

  • wavering


    شار

  • swaying


    موج دار شدن

  • swinging


    رفت و برگشت


  • سوئیچینگ

  • flux


    چرخه

  • undulation


    جانشینی

  • back-and-forth


    عدم ثبات

  • switching


    منحرف


  • مبادله

  • succession


    خیاطی

  • inconstancy


    دیدن اره

  • alteration


    یویوینگ

  • veering


  • interchanging


  • seesawing


  • see-sawing


  • yo-yoing


antonyms - متضاد

  • ثبات

  • constancy


    باقی مانده


  • رکود

  • stagnation


    ایستایی

  • stasis


    شباهت

  • steadiness


    یکنواختی

  • similarity


  • uniformity


لغت پیشنهادی

expeditions

لغت پیشنهادی

responsibility

لغت پیشنهادی

burying