ruckus

base info - اطلاعات اولیه

ruckus - سر و صدا

noun - اسم

/ˈrʌkəs/

UK :

/ˈrʌkəs/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [ruckus] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ruckus] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ruckus] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ruckus] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ruckus] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ruckus] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ruckus] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ruckus] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ruckus] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ruckus] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ruckus] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ruckus] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ruckus] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ruckus] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ruckus] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ruckus] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ruckus] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ruckus] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ruckus] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ruckus] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ruckus] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ruckus] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ruckus] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ruckus] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ruckus] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ruckus] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ruckus] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ruckus] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ruckus] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ruckus] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ruckus] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ruckus] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ruckus] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ruckus] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ruckus] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ruckus] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ruckus] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ruckus] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ruckus] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ruckus] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ruckus] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ruckus] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ruckus] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ruckus] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ruckus] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ruckus] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ruckus] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ruckus] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ruckus] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ruckus] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ruckus] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ruckus] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ruckus] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ruckus] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ruckus] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ruckus] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ruckus] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ruckus] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ruckus] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ruckus] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ruckus] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ruckus] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ruckus] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ruckus] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ruckus] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ruckus] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ruckus] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ruckus] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ruckus] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ruckus] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ruckus] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ruckus] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ruckus] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ruckus] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ruckus] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ruckus] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ruckus] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ruckus] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ruckus] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ruckus] در گوگل
description - توضیح
  • a noisy argument or confused situation


    یک بحث پر سر و صدا یا موقعیت گیج کننده


  • موقعیت یا بحث پر سر و صدا


  • عبدالرئوف هرگز قصد ایجاد غوغا را نداشت.

  • Abdul-Rauf never meant to cause a ruckus.


    آنها با هم ضبط و گشت و گذار کردند و غوغا کردند و همچنین در مورد خشونت علیه زنان آگاهی دادند.

  • They recorded and toured together raising a ruckus as well as awareness about violence toward women.


    از پاییز چنین صدایی نشنیده بودم.

  • Not since fall have I heard such a ruckus.


    بنابراین، کل غوغای پارک آرموری هرگز نباید در سال 1996 اتفاق می افتاد.

  • Thus the whole Armory Park ruckus should never have happened in 1996.


    متن می‌گوید رهگذران از این همهمه عصبانی بودند و فکر می‌کردند که ولگردی در شرب در راه است.

  • Passersby, the text says, were annoyed by the ruckus and thought a drinking spree was under way.


    با شنیدن صدای غرش از بیرون درب ورودی از خواب بیدار شد.

  • He woke up when he heard the ruckus outside his front door.


example - مثال
  • She went outside to see who was causing such a ruckus.


    او به بیرون رفت تا ببیند چه کسی باعث چنین غوغایی شده است.

  • He caused quite a ruckus.


    او سروصدای زیادی به پا کرد.

synonyms - مترادف
  • brawl


    نزاع

  • fracas


    شکستگی ها

  • row


    ردیف

  • fray


    غوغا

  • melee


    دانی بروک

  • donnybrook


    دور زدن

  • affray


    کبابی

  • broil


    پارگی

  • ruction


    رایگان برای همه

  • free-for-all


    خشن و خشن

  • rough-and-tumble


    مبارزه کردن


  • برخورد

  • clash


    کشمکش

  • tussle


    باطله

  • scrap


    درگیری

  • scuffle


    نبرد


  • شورش

  • riot


    تکان خوردن

  • skirmish


    گرد و غبار کردن

  • dust-up


    دمپوس

  • scrimmage


    غرش

  • rumpus


    تقلا

  • rumble


    باگاره


  • تنظیم به

  • bagarre


    بیفو

  • set-to


    پانچ کردن

  • biffo


    هیاهو

  • punch-up


    براق

  • commotion


    تعارض

  • shindy



antonyms - متضاد
  • calm


    آرام

  • harmony


    هماهنگی


  • سفارش


  • صلح


  • ساکت


  • توافق

  • calmness


    آرامش

  • tranquillityUK


    آرامش انگلستان

  • tranquilityUS


    آرامش ایالات متحده


  • سکوت

  • happiness


    شادی

  • stillness


    سکون

  • peacefulness


    سازمان ایالات متحده

  • organizationUS


    سازمان انگلستان

  • organisationUK


    ساکت کردن

  • hush


    آتش بس

  • truce


    آرام گرفتن

  • serenity


    باقی مانده

  • quietude


    سیستم

  • repose


    لذت


  • خونسردی


  • رضایت


  • تسلیم شدن

  • quietness


    سهولت

  • composure


    عدم فعالیت

  • contentedness


  • surrender



  • lull


  • inactivity


  • restfulness


لغت پیشنهادی

headlined

لغت پیشنهادی

hash

لغت پیشنهادی

lifeline