fall
fall - سقوط
verb - فعل
UK :
US :
برای حرکت یا انداختن از یک موقعیت بالاتر به یک موقعیت پایین تر
to suddenly go down onto the ground after you have been standing walking, or running especially without intending to
به طور ناگهانی پس از ایستادن، راه رفتن یا دویدن، به خصوص بدون اینکه قصد داشته باشید، روی زمین پایین بروید
برای پایین آمدن به سطح، مقدار، قیمت و غیره پایین تر، به خصوص سطح بسیار پایین تر
شروع به قرار گرفتن در یک حالت جدید یا متفاوت
to belong to or be part of a particular group area of responsibility range of things, or type of things
به یک گروه خاص، حوزه مسئولیت، طیفی از چیزها یا نوعی از چیزها تعلق داشته باشد یا بخشی از آن باشد
شروع به انجام کاری یا درگیر شدن با چیزی، اغلب بدون قصد
آزادانه آویزان شدن
بر روی یک سطح بدرخشید یا روی یک سطح بروید
در یک روز خاص یا در یک زمان خاص اتفاق بیفتد
اگر یک رهبر یا یک دولت سقوط کند، موقعیت قدرت خود را از دست می دهند
if a place falls in a war or an election a group of soldiers or a political party takes control of it
اگر مکانی در جنگ یا انتخابات سقوط کند، گروهی از سربازان یا یک حزب سیاسی کنترل آن را به دست می گیرند
در جنگ کشته شدن
ضربه زدن به مکان یا قسمت خاصی از بدن کسی
اگر صدا یا صدای کسی بیفتد، آرام تر یا پایین تر می شود
در هنگام ایستادن، راه رفتن یا دویدن ناگهان روی زمین پایین بیایید
وقتی پای خود را به چیزی میزنید یا تقریباً سقوط میکنید
زمانی که روی سطح مرطوب یا بسیار صاف راه میروید سقوط کنید یا تقریباً سقوط کنید
وقتی پای خود را به طرز ناخوشایندی پایین می گذارید تقریباً سقوط می کنید
افتادن ناگهانی و شدید بر روی زمین، به خصوص زمانی که بیهوش می شوید
ناپایدار شوید تا شروع به زمین خوردن کنید
به سمت جلو بیفتید تا به جلو روی زمین دراز بکشید
به سمت پایین به سمت زمین یا به سمت یک موقعیت پایین تر حرکت کنید
کاهش در مقدار، سطح، قیمت و غیره چیزی
the season between summer and winter when leaves change colour and the weather becomes slightly colder
فصل بین تابستان و زمستان که رنگ برگ ها تغییر می کند و هوا کمی سردتر می شود
وضعیتی که در آن کسی یا چیزی موقعیت قدرت خود را از دست می دهد یا ناموفق می شود
وضعیتی که در آن یک کشور، شهر و غیره توسط دشمن شکست میخورد
عملی که در کشتی یا جودو حریف خود را مجبور به روی زمین میکنید
مقداری برف، سنگ و غیره که روی زمین می ریزد
the story in the Bible that tells how Adam and Eve, the first man and the first woman disobeyed God. According to the story God forbids Adam and Eve from eating the fruit (sometimes called ‘the apple’) on the Tree of Knowledge in the Garden of Eden. The serpent (=snake) persuades Eve to taste the fruit and then Eve gives the fruit to Adam to eat. They are ashamed of disobeying God and wear fig leaves because they are also now ashamed of having no clothes on. When they tell God that they have eaten the fruit he sends them out of the Garden of Eden. This story is supposed to describe the way that human beings first learnt about the difference between good and evil.
داستانی در کتاب مقدس که می گوید چگونه آدم و حوا، اولین مرد و اولین زن، از خدا نافرمانی کردند. طبق داستان، خداوند آدم و حوا را از خوردن میوه درخت معرفت در باغ عدن منع می کند (که گاهی به آن سیب نیز می گویند). مار (=مار) حوا را راضی می کند تا میوه را بچشد و سپس حوا میوه را به آدم می دهد تا بخورد. آنها از نافرمانی خدا خجالت می کشند و برگ انجیر می پوشند زیرا اکنون نیز از بی لباسی خجالت می کشند. وقتی به خدا می گویند که میوه را خورده اند، او آنها را از باغ عدن بیرون می فرستد. این داستان قرار است روشی را که انسان ها برای اولین بار در مورد تفاوت بین خیر و شر آموختند را توصیف کند.
پایین آمدن به قیمت، سطح، مقدار کمتر و غیره
اگر پرداختی سررسید یا در تاریخ خاصی باشد، باید در آن تاریخ یا تا آن تاریخ پرداخت شود
باران پیوسته می بارید.
آنها بر اثر سقوط سنگ مجروح شدند.
چند تا از کتاب ها روی زمین افتاده بود.
برچسب باید افتاده باشد.
برگ ها از درخت ها می ریختند.
دانه ها به زمین می افتند و جوانه می زنند.
یکی از بچه ها به رودخانه افتاد.
او 20 متر روی صخره های زیرین افتاد.
روی یخ لیز خورد و افتاد.
یک درخت افتاد، فقط ماشینش را از دست داد.
روی زمین افتادم و زانویم را بریدم.
خانه طوری به نظر می رسید که انگار در حال سقوط است.
روند کاهشی قیمت ها در بازار سهام امروز ادامه داشت.
The temperature fell sharply in the night.
دمای هوا در شب به شدت کاهش یافت.
کاهش نرخ زاد و ولد می تواند بر رشد اقتصادی آینده تأثیر بگذارد.
شهرت به دلایل مختلف افزایش و کاهش می یابد.
سود آنها 30 درصد کاهش یافته است.
Share prices fell 30p.
قیمت سهم 30 واحد کاهش یافت
فروش نفت تقریبا 11 درصد کاهش یافت.
ارزش دلار در برابر ین اندکی کاهش یافت.
صدایش به زمزمه افتاد.
نرخ بیکاری به پایین ترین سطح خود در 30 سال گذشته رسید.
روی مبل خوابش برده بود.
خیلی زود مریض شد و بهبود نیافت.
اتاق ساکت شده بود.
وقتی کرایه به سر رسید، او نتوانست پرداخت کند.
کتاب در صفحه ای از تصاویر باز شد.
در قطار با مردی صحبت کرده بودم.
خانه خراب شده بود.
موهایش به صورت توده ای از فر روی شانه هایش ریخته بود.
زمین به شدت به سمت رودخانه سقوط می کند.
stumble
تلو تلو خوردن
سقوط - فروپاشی
topple
سرنگون کردن
tumble
غلت زدن
رها کردن
لیز خوردن
سفر
buckle
دست و پنجه نرم کردن
تصادف در
crumple
مچاله کردن
plummet
سقوط شدید
اسلاید
stagger
دهانه
crater
شیرجه رفتن
dive
صورت گیاه
face-plant
فلاپ
flop
موسس
دماغی
nosedive
گام صدا
غوطه
plunge
فرو رفتن
سقوط
slump
گاو
cowp
افتادن
سقوط کردن
pratfall
pratfall
سر خوردن
skid
با سر افتادن
fall headlong
سفر کردن
topple over
بالا آمدن
ایستادن
uprise
قیام
بلند شو
خودت را بلند کن
بهار
بایستید
ascend
صعود کردن
بوجود امدن
افزایش دادن
برو بالا
spike
سنبله
بالا
کوه
soar
اوج گرفتن
بلند کردن
سفارش
straighten
راست کردن
be upstanding
سرپا باشید
درست
ثابت
موفق شدن
بپر بالا
be upright
راست باشد
روی پا بودن
قرار دادن
نگه دارید
محل
از دست دادن
تنظیم کند
دامنه