art
art - هنر
noun - اسم
UK :
US :
استفاده از نقاشی، طراحی، مجسمه سازی و غیره برای نمایش چیزها یا بیان ایده ها
اشیایی که توسط هنر تولید می شوند، مانند نقاشی، طراحی و غیره
مهارت طراحی یا نقاشی
توانایی یا مهارتی که در انجام یا ساختن چیزی وجود دارد
هنر از اواخر قرن 19 تا کنون
هنری که اکنون در حال ایجاد است
هنر در اروپا و آمریکای شمالی
art especially painting which is made to be beautiful or affect your emotions, rather than to be useful
هنر، به ویژه نقاشی، که به جای اینکه مفید باشد، ساخته شده است تا زیبا باشد یا بر احساسات شما تأثیر بگذارد
paintings or images that consist of shapes or lines which do not look like people places, or objects
نقاشی ها یا تصاویری که از اشکال یا خطوطی تشکیل شده اند که شبیه افراد، مکان ها یا اشیاء نیستند
هنری که تصاویری از افراد، مکان ها یا اشیاء را نشان می دهد
نوعی هنر مدرن که ایده هایی را درباره جهان نشان می دهد
the use of artistic principles in the design of objects and images for people to use. This includes subjects such as fashion jewellery design architecture, and photography
استفاده از اصول هنری در طراحی اشیا و تصاویر برای استفاده افراد. این شامل موضوعاتی مانند مد، طراحی جواهرات، معماری و عکاسی می شود
art by people who live in societies where there is a very simple way of life and no modern technology or industry
هنر توسط افرادی که در جوامعی زندگی می کنند که در آن شیوه زندگی بسیار ساده وجود دارد و فناوری یا صنعت مدرن وجود ندارد
art that shows ordinary objects that you find in people’s homes, which was made popular in the 1960s by artists such as Andy Warhol
هنری که اشیای معمولی را که در خانههای مردم پیدا میکنید نشان میدهد، که در دهه 1960 توسط هنرمندانی مانند اندی وارهول محبوب شد.
نقاشی، مجسمه سازی و سایر اشکال هنری که به آنها نگاه می کنید، نه ادبیات یا موسیقی
طراحی و تولید وسایل زیبا برای منزل مانند مبلمان، سفال و پارچه
رقص، موسیقی یا نمایش، که برای سرگرم کردن مردم انجام می شود
هنری که شامل تولید اشیایی مانند مجسمه یا گلدان است
نوعی از هنر که می تواند بازیگری، رقص و سایر اعمال را برای بیان یک ایده ترکیب کند
ساخت اشیا، تصاویر، موسیقی و غیره که زیبا هستند یا احساسات را بیان می کنند
فعالیت نقاشی، طراحی و مجسمه سازی
paintings, drawings, and sculptures
نقاشی ها، طراحی ها و مجسمه ها
فعالیتی که از طریق آن افراد ایده های خاصی را بیان می کنند
ساختن یا نمایش یا اجرای نقاشی، بازیگری، رقص و موسیقی
subjects, such as history languages, and literature that are not scientific subjects
موضوعاتی مانند تاریخ، زبان ها و ادبیات که موضوعات علمی نیستند
یک مهارت یا توانایی خاص
در گذشته، دوم شخص مفرد زمان حال «باش»
the making or doing of something whose purpose is to bring pleasure to people through their enjoyment of what is beautiful and interesting or things often made for this purpose such as paintings, drawings, or sculptures
ساختن یا انجام کاری که هدف آن لذت بردن مردم از طریق لذت بردن از چیزهایی است که زیبا و جالب است، یا چیزهایی که اغلب برای این منظور ساخته می شوند، مانند نقاشی، طراحی، یا مجسمه.
هنر نیز یک مهارت یا توانایی است
کلاس هنر
منتقدان هنری تحت تأثیر این مجموعه قرار نگرفتند.
modern/contemporary art
هنر مدرن/معاصر
an art critic/historian/lover
یک منتقد هنری / مورخ / عاشق
Can we call television art?
آیا می توان تلویزیون را هنر نامید؟
آثار هنری دزدیده شده
Her performance displayed great art.
اجرای او هنر بزرگی را به نمایش گذاشت.
American art
هنر آمریکایی
این یک اثر هنری بسیار زیبا است.
an art gallery/exhibition
یک گالری/نمایشگاه هنری
a collection of art and antiques
مجموعه ای از آثار هنری و عتیقه
او در هنر و طراحی خوب است.
او فوق لیسانس هنرهای زیبا دارد.
an art teacher/student/college/class
یک معلم هنر / دانش آموز / کالج / کلاس
بودجه قرعه کشی برای هنر
چه رابطه ای بین هنرهای تجسمی و موسیقی وجود دارد؟
an exhibition of Peruvian arts and crafts
نمایشگاهی از هنرها و صنایع دستی پرو
رقص یک هنر بسیار نمایشی است.
an arts degree
مدرک هنر
یک درمانگر آموزش دیده در هنر شفا دادن
من هرگز در هنر درست کردن نان تسلط نداشتم.
نامه نویسی امروزه هنر گمشده ای است.
ظاهر شدن با اعتماد به نفس در مصاحبه ها کاملاً یک هنر است (= نسبتاً دشوار).
زمان زیادی را صرف سفر میکنم که به یک هنر زیبا دست و پنجه نرم میکنم.
an exhibition of photography and digital art
نمایشگاه عکاسی و هنر دیجیتال
سبک هنری او نسبت به هنرهای معاصرش کمتر رادیکال بود.
آیا زندگی واقعی هرگز آنطور که هالیوود می خواهد از هنر تقلید خواهد کرد؟
جنبش هنر امپرسیونیست
بسیاری از اهالی عرصه هنر در مراسم تشییع جنازه شرکت کردند.
صحنه هنری نیویورک
او نقاشی روی جلد و تصویرسازی برای مجله ایجاد کرد.
او یک مجموعه دار برجسته آثار هنری بود.
این قلعه یکی از بهترین مجموعه های هنری بریتانیا را در خود جای داده است.
مهارت
هنری
artistry
صلاحیت - استعداد - شایستگی
aptitude
امکانات
صلاحیت
adroitness
تجربه و تخصص
competence
تسلط
expertise
توانایی
knack
تصنع
mastery
زیرکی
نبوغ
adeptness
دانش
artifice
روش
cleverness
استعداد
dexterity
تکنیک
ingenuity
دستاورد
قابلیت
ساخت، صنعتگری، استادکاری، استادی
نابغه
هدیه
accomplishment
حرفه
فضیلت
craftsmanship
هنرنمایی
deftness
حیله گری
flair
genius
virtuosity
artfulness
cunning
artlessness
بی هنری
ineptitude
ناتوانی
ineptness
بد اخلاقی
maladroitness
دعوت
avocation
سرگرمی
جهل
ignorance
عجز
inability
عدم
incapacity
علوم پایه
بی مهارت
خواستن
unskill
بی کفایتی
بی اثر بودن
incompetence
ناتوانی جنسی
inadequacy
ناکارآمدی
incapability
ناجوری
powerlessness
بی فایده بودن
ineffectiveness
دست و پا چلفتی
impotence
بی ظرافتی
incompetency
عدم تناسب اندام
inefficiency
نازک بودن
awkwardness
بی تخصص
uselessness
بی لطفی
clumsiness
عدم حساسیت
inelegance
unfitness
insufficiency
gaucheness
inexpertness
gracelessness
insensitivity