electricity
electricity - برق
noun - اسم
UK :
US :
تکنسین برق
برق
برقی شدن
برق گرفته
برق انداختن
به صورت الکتریکی
---
---
the power that is carried by wires, cables etc and is used to provide light or heat to make machines work etc
نیرویی که توسط سیمها، کابلها و غیره حمل میشود و برای تامین نور یا گرما، کارکرد ماشینها و غیره استفاده میشود.
یک احساس هیجان
a form of energy that can be produced in several ways and that provides power to devices that create light heat etc.
شکلی از انرژی که می تواند به روش های مختلفی تولید شود و به وسایلی که نور، گرما و غیره ایجاد می کنند، نیرو می دهد.
نوعی انرژی که به موتورها و وسایلی که نور یا گرما ایجاد می کنند، نیرو می دهد
پرداخت قبوض معمولی مانند گاز و برق از این طریق بسیار ساده تر است.
Taxes were raised on vehicles and electricity prices increased.
مالیات بر وسایل نقلیه و قیمت برق افزایش یافت.
Much of the new demand will come from a doubling in the amount of gas consumed by electricity generators.
بیشتر تقاضای جدید ناشی از دو برابر شدن میزان گاز مصرفی ژنراتورهای برق است.
The utilities couldn't deliver electricity at a fair price because the government forced them to sell at an unfairly low price.
شرکت های آب و برق نمی توانستند برق را با قیمت عادلانه تحویل دهند، زیرا دولت آنها را مجبور به فروش به قیمت ناعادلانه پایین کرد.
As in electricity a positive charge glances away from a positive charge: like charges repel each other.
همانطور که در الکتریسیته، یک بار مثبت از بار مثبت دور نگاه می کند: مانند بارها یکدیگر را دفع می کنند.
Motorways, electricity generators, municipal dumps were all subject to kickbacks.
بزرگراه ها، ژنراتورهای برق، زباله های شهری همگی در معرض رشوه قرار گرفتند.
انگار یک جور برق درونشان جمع شده بود.
برق را در هوا احساس می کردی.
It's still not clear exactly what happened but somehow the electricity surged into the ground around the pole.
هنوز دقیقاً مشخص نیست که چه اتفاقی افتاده است، اما به نحوی برق به زمین اطراف تیر کشیده شده است.
materials that conduct electricity
موادی که الکتریسیته را هدایت می کنند
to produce/supply electricity
برای تولید/تامین برق
مزرعه بادی برق کافی برای حدود 30000 خانه تولید می کند.
electricity from renewable sources
برق از منابع تجدید پذیر
They are looking to develop more efficient ways of converting the energy from sunlight into electricity.
آنها به دنبال توسعه روش های کارآمدتر برای تبدیل انرژی از نور خورشید به الکتریسیته هستند.
هیچ پیشرفتی در جهت استفاده از برق به عنوان منبع انرژی حاصل نشد.
electricity supply/generation
تامین/تولید برق
an electricity bill
یک قبض برق
اتلاف برق
برق خاموش است (= منبع برق وجود ندارد).
A high-voltage fault sparked an electricity blackout.
یک خطای ولتاژ بالا باعث قطع برق شد.
الان همه خانه ها برق دارند.
خدمه تمام تلاش خود را برای بازگرداندن برق پس از طوفان انجام دادند.
Electricity flows through the wires in the circuit.
برق از طریق سیم های مدار جریان می یابد.
وقتی قبضش را نپرداخت برقش قطع شد.
برای صرفه جویی در مصرف برق چراغ را خاموش کردم.
عایق کاری خانه می تواند قبض برق شما را به نصف کاهش دهد.
Metals conduct electricity well.
فلزات الکتریسیته را به خوبی هدایت می کنند.
بیش از یک میلیون مشتری در پی سیل برق خود را از دست دادند.
نیروگاه برق آبی نیمی از جمعیت جزیره را تامین می کند.
این شهرک به زودی به شبکه سراسری برق متصل می شود.
ما ماشین لباسشویی را در شب روشن می کنیم، زیرا برق غیر اوج مصرف بسیار ارزان تر است.
a 10% drop in electricity prices
کاهش 10 درصدی قیمت برق
the company's role in California's electricity crisis
نقش این شرکت در بحران برق کالیفرنیا
خدماتی مانند گاز، آب و برق
The government are improving the electricity grid and building new pipelines.
دولت در حال بهبود شبکه برق و ساخت خطوط لوله جدید است.
تمام روستاها بدون برق ماندند.
پنل های خورشیدی بیشتر از مصرف برق تولید می کنند.
mains electricity
برق شهری
cars powered by electricity
ماشین هایی که با برق کار می کنند
The electricity has been turned off.
برق قطع شده است.
انرژی
قدرت
جاری
voltage
ولتاژ
mains
شبکه اصلی
حرارت
آب میوه
galvanism
گالوانیزم
static
ایستا
AC
AC
DC
دی سی
electromagneticism
الکترومغناطیسی
electron
الکترون
hydro
آبی
ignition
آتش گرفتن
leccy
leccy
سبک
magneticism
مغناطیس
سرویس
spark
جرقه
تنش
utilities
خدمات رفاهی
electrical energy
انرژی الکتریکی
قدرت الکتریکی
منبع تغذیه
energized matter
ماده پر انرژی
چیزهای داغ
نیروی آب
electrical power
نیروی خورشیدی
petroleum
نفت