electricity

base info - اطلاعات اولیه

electricity - برق

noun - اسم

/ɪˌlekˈtrɪsəti/

UK :

/ɪˌlekˈtrɪsəti/

US :

family - خانواده
electrician
تکنسین برق
electrics
برق
electrification
برقی شدن
electric
برقی
electrical
برق گرفته
electrified
برق انداختن
electrifying
به صورت الکتریکی
electrify
---
electrically
---
google image
نتیجه جستجوی لغت [electricity] در گوگل
description - توضیح
  • the power that is carried by wires, cables etc and is used to provide light or heat to make machines work etc


    نیرویی که توسط سیم‌ها، کابل‌ها و غیره حمل می‌شود و برای تامین نور یا گرما، کارکرد ماشین‌ها و غیره استفاده می‌شود.

  • a feeling of excitement


    یک احساس هیجان

  • a form of energy that can be produced in several ways and that provides power to devices that create light heat etc.


    شکلی از انرژی که می تواند به روش های مختلفی تولید شود و به وسایلی که نور، گرما و غیره ایجاد می کنند، نیرو می دهد.

  • a form of energy that provides power to motors and devices that create light or heat


    نوعی انرژی که به موتورها و وسایلی که نور یا گرما ایجاد می کنند، نیرو می دهد

  • Paying regular bills such as gas and electricity is much easier this way.


    پرداخت قبوض معمولی مانند گاز و برق از این طریق بسیار ساده تر است.

  • Taxes were raised on vehicles and electricity prices increased.


    مالیات بر وسایل نقلیه و قیمت برق افزایش یافت.

  • Much of the new demand will come from a doubling in the amount of gas consumed by electricity generators.


    بیشتر تقاضای جدید ناشی از دو برابر شدن میزان گاز مصرفی ژنراتورهای برق است.

  • The utilities couldn't deliver electricity at a fair price because the government forced them to sell at an unfairly low price.


    شرکت های آب و برق نمی توانستند برق را با قیمت عادلانه تحویل دهند، زیرا دولت آنها را مجبور به فروش به قیمت ناعادلانه پایین کرد.

  • As in electricity a positive charge glances away from a positive charge: like charges repel each other.


    همانطور که در الکتریسیته، یک بار مثبت از بار مثبت دور نگاه می کند: مانند بارها یکدیگر را دفع می کنند.

  • Motorways, electricity generators, municipal dumps were all subject to kickbacks.


    بزرگراه ها، ژنراتورهای برق، زباله های شهری همگی در معرض رشوه قرار گرفتند.

  • A kind of electricity seemed to be gathering inside them.


    انگار یک جور برق درونشان جمع شده بود.


  • برق را در هوا احساس می کردی.


  • هنوز دقیقاً مشخص نیست که چه اتفاقی افتاده است، اما به نحوی برق به زمین اطراف تیر کشیده شده است.

example - مثال
synonyms - مترادف

  • انرژی


  • قدرت


  • جاری

  • voltage


    ولتاژ

  • mains


    شبکه اصلی


  • حرارت


  • آب میوه

  • galvanism


    گالوانیزم

  • static


    ایستا

  • AC


    AC

  • DC


    دی سی

  • electromagneticism


    الکترومغناطیسی

  • electron


    الکترون

  • hydro


    آبی

  • ignition


    آتش گرفتن

  • leccy


    leccy


  • سبک

  • magneticism


    مغناطیس


  • سرویس

  • spark


    جرقه


  • تنش

  • utilities


    خدمات رفاهی

  • electrical energy


    انرژی الکتریکی


  • قدرت الکتریکی


  • منبع تغذیه

  • energized matter


    ماده پر انرژی


  • چیزهای داغ


  • نیروی آب

  • electrical power


    نیروی خورشیدی



antonyms - متضاد
  • petroleum


    نفت

لغت پیشنهادی

unwillingness

لغت پیشنهادی

annum

لغت پیشنهادی

exams