mainly
mainly - به طور عمده
adverb - قید
UK :
US :
برای ذکر قسمت یا علت اصلی چیزی، دلیل اصلی چیزی و غیره استفاده می شود
معمولا یا تا حد زیادی
معمولاً یا تا حد زیادی
آیا اساساً آیداهو جایی است که شما بزرگ شده اید؟
از من خواسته شد تا جلسه را رهبری کنم، زیرا کریستین خارج از شهر است.
هر یک 2 میلیارد دلار، B-2 عمدتاً در کالیفرنیا و ایالت واشنگتن ساخته می شود.
This impetus originated mainly from two previously noted sources: the user's immediate family and the police.
این انگیزه عمدتاً از دو منبع ذکر شده قبلی سرچشمه گرفته است: خانواده نزدیک کاربر و پلیس.
مزارع عمدتاً در محدوده 10 تا 40 هکتار بودند، هرچند واحدهای بزرگتر نیز وجود داشت.
Medical involvement was mainly in the background but it included expert knowledge of abnormal neuromuscular function and its alleviation.
دخالت پزشکی عمدتاً در پسزمینه بود، اما شامل دانش تخصصی عملکرد عصبی عضلانی غیرطبیعی و کاهش آن بود.
بقیه عمدتاً مستطیل شکل با دورتادورهای کرم و پشتبندی از جنس طلا هستند.
حالا فکر می کنم ما عمدتاً از شوک رنج می بریم.
این شرکت باتری های خود را عمدتاً از طریق فروشگاه های لوازم الکترونیکی به فروش می رساند.
ما عمدتاً به مشاغل کوچک پاسخ می دهیم.
کار جدید من نسبتاً خسته کننده است - عمدتاً تایپ کردن است.
آنها عمدتا میوه و آجیل می خورند.
«به کجا صادرات دارید؟» «به طور عمده به فرانسه.»
جمعیت در تابستان تقریباً دو برابر می شود، عمدتاً به دلیل جشنواره جاز.
افزایش تورم عمدتاً به دلیل افزایش قیمت مواد غذایی است.
مردم عمدتاً برای امانت گرفتن کتاب به کتابخانه ها می آیند.
در طول روز عمدتاً خشک با آسمان صاف می شود.
بی اشتهایی یک بیماری است که عمدتا در نوجوانان رخ می دهد.
افراد حاضر در هتل عمدتاً گردشگران خارجی بودند.
چوب رز عمدتاً برای مبلمان ظریف و آلات موسیقی استفاده می شود.
این محصول عمدتاً برای خوراک دام استفاده می شود.
جراحات عمدتاً بریدگی و کبودی صورت بود.
خورشید عمدتاً از هیدروژن تشکیل شده است.
زنان معمولا کمتر از مردان درآمد دارند.
Generally speaking, jobs traditionally done by women are paid at a lower rate than those traditionally done by men.
به طور کلی، مشاغلی که به طور سنتی توسط زنان انجام می شود با نرخ کمتری نسبت به مشاغلی که به طور سنتی توسط مردان انجام می شود، پرداخت می شود.
به طور کلی/به طور کلی، زنان به اندازه مردان درآمد ندارند.
برخی مشاغل مانند پرستاری و نظافت هنوز عمدتاً توسط زنان انجام می شود.
Senior management posts are predominantly held by men.
پست های مدیریت ارشد عمدتاً در اختیار مردان است.
اکثر پستهای مدیریت ارشد معمولاً در اختیار مردان است.
زنان در اکثر موارد هنوز کمتر از مردان حقوق می گیرند.
Economic and social factors are, to a large extent responsible for women being concentrated in low-paid jobs.
عوامل اقتصادی و اجتماعی تا حد زیادی مسئول تمرکز زنان در مشاغل کم درآمد هستند.
من عمدتاً حوالی نیمه شب به رختخواب می روم.
این گروه عمدتاً از جوانان تشکیل شده است.
آنها استدلال کردند که این مالیات عمدتاً به نفع ثروتمندان خواهد بود.
chiefly
عمدتا
بطور کلی
تا حد زیادی
اغلب
principally
اصولا
predominantly
معمولا
در درجه اول
بطور قابل ملاحظه ای
substantially
به طور کلی
در کل
اساسا
در مجموع
در بیشتر موارد
altogether
در اصل
commonly
روی هم رفته
اول از همه
به عنوان یک قانون
بیشتر از همه
تا اندازه زیادی
به طور متوسط
به بیشترین میزان
به طور معمول
بر حسب عادت
customarily
habitually
ordinarily
هرگز
uncommonly
غیر معمول
unusually
غیرعادی
erratically
به طور نامنظم
irregularly
به طور غیریکنواخت
unevenly
به ندرت
گاه و بیگاه
seldom
غیر عادی
untypically
فوق العاده
گاهی
abnormally
استثنایی
extraordinarily
به طور مشخص
atypically
به ویژه
infrequently
دقیقا
به سختی
exceptionally
بصورت ساکن
scarcely
به صورت پراکنده
تقریبا هرگز
زیاد نه
غریبانه
فقط گاهی اوقات
هرچند وقت یکبار
inhabitually
sporadically
whimsically
unfrequently
