compromise
compromise - به خطر افتادن
noun - اسم
UK :
US :
an agreement that is achieved after everyone involved accepts less than what they wanted at first or the act of making this agreement
توافقی که پس از آن حاصل می شود که همه درگیرها کمتر از آنچه در ابتدا می خواستند یا عمل ایجاد این توافق را بپذیرند
a solution to a problem in which two things or situations are changed slightly so that they can exist together
راه حلی برای مشکلی که در آن دو چیز یا موقعیت کمی تغییر می کنند تا بتوانند با هم وجود داشته باشند
دستیابی به توافقی که در آن همه افراد درگیر کمتر از آنچه در ابتدا می خواستند بپذیرند
انجام کاری که خلاف اصول شماست و در نتیجه نادرست یا شرم آور به نظر می رسد
برای رسیدن به توافق با کسی که در آن هر دو کمتر از آنچه واقعا می خواهید بپذیرید
انجام بخشی از آنچه کسی می خواهد اگر او بخشی از آنچه شما می خواهید را انجام دهد تا به توافق برسند
if one group in a disagreement makes concessions, they let their opponents have something that they are asking for in order to reach an agreement
اگر گروهی در اختلاف نظر امتیازی میدهند، به مخالفان خود اجازه میدهند چیزی را که میخواهند داشته باشند تا به توافق برسند.
an agreement between two people or groups in which both sides agree to accept less than they first asked for and to give up something that they value
توافقی بین دو فرد یا گروه که در آن هر دو طرف توافق میکنند کمتر از آنچه ابتدا خواستهاند بپذیرند و از چیزی که برایشان ارزش دارد صرف نظر کنند.
if two groups compromise, they each accept less than they first asked for and each give up something that they value
اگر دو گروه مصالحه کنند، هر کدام کمتر از آنچه در ابتدا خواسته بودند را می پذیرند و هر کدام از چیزی که برایشان ارزش قائل است دست می کشند
an agreement in an argument in which the people involved reduce their demands or change their opinion in order to agree
توافقی در یک بحث که در آن افراد درگیر خواسته های خود را کاهش می دهند یا نظر خود را برای توافق تغییر می دهند
to accept that you will reduce your demands or change your opinion in order to reach an agreement with someone
بپذیرید که خواسته های خود را کاهش دهید یا نظر خود را تغییر دهید تا با کسی به توافق برسید
اجازه دهید اصول شما کمتر قوی باشد یا معیارها یا اخلاق شما پایین تر باشد
خطر داشتن تأثیر مضر بر چیزی
an agreement between two sides who have different opinions, in which each side gives up something it had wanted
توافقی بین دو طرف که نظرات متفاوتی دارند که در آن هر یک از طرفین از چیزی که می خواست صرف نظر می کند
برای کاهش یا تضعیف استانداردها
to agree to give up something you want if the other side which has different opinions from yours gives up something it wants
اگر طرف مقابل که نظرات متفاوتی با شما دارد، از چیزی که میخواهد صرف نظر کند، موافقت کنید که چیزی را که میخواهید رها کنید.
a situation in which the people or groups involved in an argument reduce their demands in order to reach an agreement
وضعیتی که در آن افراد یا گروه های درگیر در مشاجره، خواسته های خود را برای دستیابی به توافق کاهش می دهند
a solution to a problem that makes it possible for two or more opposite or different things to exist together
راه حلی برای یک مشکل که امکان وجود دو یا چند چیز متضاد یا متفاوت را با هم فراهم می کند
تا خواسته های خود را برای رسیدن به توافق کاهش دهید
خطر آسیب رساندن به چیزی
مقامات امیدوارند بین بریتانیا و سایر اعضای اتحادیه اروپا سازش پیدا کنند.
The defence minister General Pavel Grachev, called for a compromise and promised that the army would stay out of the dispute.
ژنرال پاول گراچف، وزیر دفاع، خواستار سازش شد و قول داد که ارتش از مناقشه دور بماند.
پس از چند ساعت بحث و گفتگو، آنها توانستند به مصالحه برسند.
The centre stands for compromise between president and parliament - and compromise no longer seems a solution to their bitter war.
این مرکز از سازش بین رئیس جمهور و پارلمان است - و سازش دیگر راه حلی برای جنگ تلخ آنها به نظر نمی رسد.
یک مصالحه ضروری وجود دارد که فقط در چارچوب یک سیستم خاص می توان به آن رسید.
تصمیمات تنها پس از یک روند طولانی مصالحه گرفته شد.
The compromise provides aid for children and gives counties the option of providing parents with employment or other services.
این سازش به کودکان کمک میکند و به استانها این امکان را میدهد که به والدین کار یا سایر خدمات ارائه کنند.
Whipped by bad fortune surrendering to the inexorable gravity of downward-sliding consequences, Edna enforced home order without compromise.
ادنا که با بدبختی تسلیم شده بود، تسلیم گرانش غیرقابل تحمل عواقب رو به پایین شد، نظم خانه را بدون مصالحه اجرا کرد.
پس از گفتگوهای طولانی، دو طرف سرانجام به مصالحه دست یافتند.
در هر رابطه ای باید مصالحه کنید.
a compromise solution/agreement/candidate
یک راه حل مصالحه / توافقنامه / نامزد
این مدل نشان دهنده بهترین سازش بین قیمت و کیفیت است.
این یک سازش عادلانه بین دو طرف بود.
سازش بخشی اجتناب ناپذیر از زندگی است.
هیچ چشم اندازی برای سازش در چشم نیست.
هیچ مصالحه ای با ملی گراها وجود نداشت.
After much discussion she offered a compromise.
پس از بحث های زیاد، او پیشنهاد سازش را داد.
اگر اولین انتخاب هر دو طرف رد شود، ممکن است او یک نامزد سازش جذاب باشد.
من دیگر سازش نمی کنم.
بهترین کار این است که به جای یک راه حل کامل، به دنبال مصالحه باشید.
آنها بر سر مبلغ دقیقی که باید پرداخت شود به مصالحه رسیدند.
آنها همچنان در تلاش برای دستیابی به یک سازش قابل قبول هستند.
امید است در مذاکرات امروز مصالحه حاصل شود.
In a compromise between management and unions, a four percent pay rise was agreed in return for an increase in productivity.
در سازش بین مدیریت و اتحادیه ها، افزایش چهار درصدی حقوق در ازای افزایش بهره وری مورد توافق قرار گرفت.
دولت گفته است که هیچ سازشی با تروریست ها وجود نخواهد داشت.
زمانی که اعضا سازش نکنند وحدت حزب در خطر است.
خوب، شما 400 دلار می خواهید و من می گویم 300 دلار، پس بیایید با 350 دلار مصالحه کنیم.
به خاطر پذیرفته شدن، باورها/اصول خود را به خطر نیندازید.
اگر از این موضوع عقب نشینی کنیم، آبروی ما به خطر می افتد.
کار سیاسی او زمانی به پایان رسید که با دریافت رشوه، خود را به خطر انداخت.
ما هرگز امنیت مسافران خود را به خطر نمی اندازیم.
بر اساس این سازش، خودروسازان باید از سوخت پاک تری استفاده کنند اما زمان بیشتری برای انجام آن داشته باشند.
مخالفان او ادعا کردند که این معامله اصول محافظه کارانه را به خطر می اندازد.
جمهوری خواهان از سازش در قوانین مراقبت های بهداشتی امتناع می کردند.
کارمندان مجلس نمایندگان و سنا ساعت های طولانی برای رسیدن به مصالحه کار می کنند.
معامله تنها در صورتی باقی خواهد ماند که اکثریت قریب به اتفاق دارندگان اوراق قرضه آن را به عنوان یک مصالحه معقول بپذیرند.
هر دو طرف در گفتگوها مایل به جستجوی راه حل سازش هستند.
این قطعه از تجهیزات سازش ایده آل بین قدرت و قابلیت حمل است.
آنها با بخش منابع انسانی در مورد جزئیات سیستم ارزیابی سازش کردند.
توافق
امتیاز
concession
معامله
مقررات
درك كردن
محل اقامت
accommodation
ترتیب
تعادل
مذاکره
چانه زدن
accord
فشرده - جمع و جور
bargain
تنظیم
compact
ترکیب بندی
قرارداد
میثاق
پیمان
covenant
وضوح
pact
رسانه شاد
میانه
مصالحه
زمین خنثی
trade-off
موقعیت برد - برد
neutral ground
پنجاه پنجاه
win-win situation
نیم پیمانه
fifty-fifty
نیم اندازه
نصف نصف
half measures
نیمه راه
روش زندگی
halfway house
modus vivendi
transaction
اختلاف نظر
disagreement
نزاع
quarrel
بحث و جدل
مناقشه
disputation
مناظره
اختلاف
discord
سوء تفاهم
dissension
دعوا کردن
misunderstanding
درگیری
squabble
برخورد
altercation
تعارض
clash
مسابقه
مخالفت
دشمنی
dissent
اصطکاک
feud
تف
friction
سر و صدا
spat
ردیف
fuss
تیف
استدلال
tiff
مشاجره
wrangle
تفاوت
arguing
شعله ور شدن
contention
انکار
امتناع
flare-up
خودخواهی
denial
refusal
selfishness
dissensus