negotiation

base info - اطلاعات اولیه

negotiation - مذاکره

noun - اسم

/nɪˌɡəʊʃiˈeɪʃn/

UK :

/nɪˌɡəʊʃiˈeɪʃn/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [negotiation] در گوگل
description - توضیح
  • official discussions between the representatives of opposing groups who are trying to reach an agreement especially in business or politics


    گفتگوهای رسمی بین نمایندگان گروه های مخالف که در تلاش برای رسیدن به توافق هستند، به ویژه در تجارت یا سیاست

  • official discussions between groups who are trying to reach an agreement


    گفتگوهای رسمی بین گروه هایی که در تلاش برای رسیدن به توافق هستند


  • فرآیند بحث کردن درباره چیزی با کسی به منظور دستیابی به توافق با آنها، یا خود بحث ها


  • فرآیند بحث کردن درباره چیزی با کسی به منظور دستیابی به توافق، یا خود بحث ها


  • یک بحث رسمی بین افرادی که در تلاش برای رسیدن به توافق هستند

  • able to be discussed and changed by people who are trying to reach an agreement


    قابل بحث و تغییر توسط افرادی که در تلاش برای رسیدن به توافق هستند

  • in the process of being discussed by people who are trying to reach an agreement


    در فرآیند بحث توسط افرادی که در تلاش برای رسیدن به توافق هستند


  • فرآیند تبدیل چک به پول


  • فرآیند تغییر مالک قانونی چک، برات و غیره.

  • Negotiations involving 108 nations have been bogged down over the issue of refugees.


    مذاکرات با 108 کشور بر سر موضوع پناهجویان به بن بست رسیده است.

  • For example management might suspend all negotiations about pay and conditions until employees agree to work normally during the bargaining.


    به عنوان مثال، مدیریت ممکن است تمام مذاکرات در مورد حقوق و شرایط را تا زمانی که کارکنان موافقت کنند در طول چانه زنی به طور عادی کار کنند، متوقف کند.

  • Any border changes will come about only by negotiation.


    هرگونه تغییر مرزی تنها با مذاکره صورت می گیرد.

  • All those stipulations are up for negotiation.


    همه آن شروط قابل مذاکره هستند.

  • Intense negotiation followed, then shortly afterwards legal threats from Harvard, culminating in a bizarre series of scurrilous allegations and counter-allegations.


    مذاکرات فشرده دنبال شد، سپس اندکی پس از آن تهدیدهای قانونی از سوی هاروارد به اوج رسید که به یک سری اتهامات و اتهامات متقابل عجیب و غریب ختم شد.

  • That may make negotiation of East-West arms limitation agreements much more complicated.


    این ممکن است مذاکره در مورد توافقنامه های محدودیت تسلیحاتی شرق و غرب را بسیار پیچیده تر کند.

  • That is abdication, not negotiation.


    این کناره گیری است، نه مذاکره.

  • There followed seven months of negotiation between the bill's supporters and the Administration.


    هفت ماه مذاکره بین حامیان لایحه و دولت دنبال شد.

  • The outcome raised expectations of full-scale negotiations on a new power-sharing constitution.


    نتیجه، انتظارات از مذاکرات تمام عیار در مورد قانون اساسی جدید تقسیم قدرت را افزایش داد.

example - مثال
  • peace/trade/contract negotiations


    مذاکرات صلح / تجارت / قرارداد

  • They begin another round of negotiations today.


    آنها امروز دور دیگری از مذاکرات را آغاز می کنند.

  • to enter into/open/begin negotiations


    وارد کردن/باز کردن/شروع مذاکرات

  • to continue/resume/conclude negotiations


    برای ادامه / از سرگیری / پایان دادن به مذاکرات

  • They were conducting secret negotiations with Spain.


    آنها در حال انجام مذاکرات محرمانه با اسپانیا بودند.

  • The rent is a matter for negotiation between the landlord and the tenant.


    اجاره بها مورد مذاکره بین موجر و مستاجر است.

  • A contract is prepared in negotiation with our clients.


    یک قرارداد با مذاکره با مشتریان ما آماده می شود.

  • The issue is still under negotiation.


    موضوع همچنان در حال مذاکره است.

  • The price is generally open to negotiation.


    قیمت به طور کلی برای مذاکره باز است.

  • Compromise is reached by a process of negotiation.


    سازش با فرآیند مذاکره حاصل می شود.

  • Contracts are under negotiation.


    قراردادها در حال مذاکره است.

  • It's time for some serious negotiation.


    زمان مذاکره جدی فرا رسیده است.

  • Leading those negotiations is Senator Susan Collins of Maine.


    رهبر این مذاکرات سناتور سوزان کالینز از مین است.

  • Negotiations continued all day to avert a strike.


    مذاکرات تمام روز برای جلوگیری از اعتصاب ادامه داشت.

  • Negotiations were conducted in secret.


    مذاکرات مخفیانه انجام شد.

  • Rents are agreed by negotiation.


    اجاره ها با مذاکره توافق می شود.


  • او در حال مذاکره با سران دیگر کشورها در مورد قیمت نفت است.


  • این اتحاد محصول ماه ها مذاکره دو طرف است.

  • The problem is not the negotiations for a contract.


    مشکل مذاکره برای عقد قرارداد نیست.

  • The problem should be resolved through negotiation.


    مشکل باید با مذاکره حل شود.


  • فضای قابل توجهی برای مذاکره در مورد برخی از جزئیات وجود دارد.

  • They signed the treaty after several years of negotiation.


    آنها پس از چندین سال مذاکره این معاهده را امضا کردند.

  • They wanted to bring the conflicting parties back to the negotiation table.


    آنها می خواستند طرف های درگیر را به میز مذاکره بازگردانند.

  • Union negotiations take place behind closed doors.


    مذاکرات اتحادیه پشت درهای بسته انجام می شود.

  • international negotiations on reducing carbon emissions


    مذاکرات بین المللی برای کاهش انتشار کربن

  • negotiations over the number of houses to be built


    مذاکرات بر سر تعداد خانه هایی که قرار است ساخته شوند

  • negotiations with the other side


    مذاکره با طرف مقابل


  • مذاکره برای یک قرارداد جدید

  • The agreement was reached after a series of difficult negotiations.


    این توافق پس از یک سری مذاکرات دشوار حاصل شد.

  • The exact details of the agreement are still under negotiation.


    جزئیات دقیق توافق همچنان در دست مذاکره است.


  • مذاکرات برای افزایش دستمزد احتمالا چند هفته طول می کشد.

synonyms - مترادف

  • بحث


  • کنفرانس

  • dialogueUK


    دیالوگ انگلستان


  • مناظره

  • consultation


    مشاوره

  • dialogUS


    دیالوگ ایالات متحده

  • colloquy


    گفتگو

  • deliberation


    مشورت

  • talks


    صحبت می کند

  • discussions


    بحث ها


  • ملاقات

  • haggling


    چانه زدن

  • bargaining


    چانه زنی

  • parleying


    صحبت کردن

  • dickering


    دیوونه کردن

  • diplomacy


    دیپلماسی

  • consultations


    مشاوره ها

  • deliberations


    رایزنی ها


  • مشارکت

  • wheeling and dealing


    چرخ زدن و معامله

  • negotiations


    مذاکرات

  • dealing


    معامله

  • negotiating


    در حال مذاکره

  • bargaining table


    میز مذاکره

  • trading


    تجارت

  • conferring


    اعطا کردن

  • transacting


    معامله کردن


  • تبادل

  • transaction


antonyms - متضاد
  • disagreement


    اختلاف نظر

  • refusal


    امتناع

  • misunderstanding


    سوء تفاهم


  • مبارزه کردن

  • denial


    انکار

  • dissension


    اختلاف

  • antagonism


    تضاد

  • discord


    بحث و جدل


  • مشاجره

  • contention


    تحریک

  • provocation


    عدم انطباق

  • nonconformity


    زنگ تفريح


  • عدم فعالیت

  • inactivity


    بی حالی

  • indolence


    طرد شدن

  • rejection


    اینرسی

  • inertia


    بیکاری، تنبلی

  • idleness


    شکست


  • بیکاری

  • unemployment


لغت پیشنهادی

samoan

لغت پیشنهادی

politics

لغت پیشنهادی

womb