negotiation
negotiation - مذاکره
noun - اسم
UK :
US :
official discussions between the representatives of opposing groups who are trying to reach an agreement especially in business or politics
گفتگوهای رسمی بین نمایندگان گروه های مخالف که در تلاش برای رسیدن به توافق هستند، به ویژه در تجارت یا سیاست
گفتگوهای رسمی بین گروه هایی که در تلاش برای رسیدن به توافق هستند
the process of discussing something with someone in order to reach an agreement with them or the discussions themselves
فرآیند بحث کردن درباره چیزی با کسی به منظور دستیابی به توافق با آنها، یا خود بحث ها
the process of discussing something with someone in order to reach an agreement or the discussions themselves
فرآیند بحث کردن درباره چیزی با کسی به منظور دستیابی به توافق، یا خود بحث ها
یک بحث رسمی بین افرادی که در تلاش برای رسیدن به توافق هستند
قابل بحث و تغییر توسط افرادی که در تلاش برای رسیدن به توافق هستند
در فرآیند بحث توسط افرادی که در تلاش برای رسیدن به توافق هستند
فرآیند تبدیل چک به پول
فرآیند تغییر مالک قانونی چک، برات و غیره.
مذاکرات با 108 کشور بر سر موضوع پناهجویان به بن بست رسیده است.
For example management might suspend all negotiations about pay and conditions until employees agree to work normally during the bargaining.
به عنوان مثال، مدیریت ممکن است تمام مذاکرات در مورد حقوق و شرایط را تا زمانی که کارکنان موافقت کنند در طول چانه زنی به طور عادی کار کنند، متوقف کند.
هرگونه تغییر مرزی تنها با مذاکره صورت می گیرد.
همه آن شروط قابل مذاکره هستند.
Intense negotiation followed, then shortly afterwards legal threats from Harvard, culminating in a bizarre series of scurrilous allegations and counter-allegations.
مذاکرات فشرده دنبال شد، سپس اندکی پس از آن تهدیدهای قانونی از سوی هاروارد به اوج رسید که به یک سری اتهامات و اتهامات متقابل عجیب و غریب ختم شد.
That may make negotiation of East-West arms limitation agreements much more complicated.
این ممکن است مذاکره در مورد توافقنامه های محدودیت تسلیحاتی شرق و غرب را بسیار پیچیده تر کند.
این کناره گیری است، نه مذاکره.
هفت ماه مذاکره بین حامیان لایحه و دولت دنبال شد.
نتیجه، انتظارات از مذاکرات تمام عیار در مورد قانون اساسی جدید تقسیم قدرت را افزایش داد.
peace/trade/contract negotiations
مذاکرات صلح / تجارت / قرارداد
آنها امروز دور دیگری از مذاکرات را آغاز می کنند.
وارد کردن/باز کردن/شروع مذاکرات
to continue/resume/conclude negotiations
برای ادامه / از سرگیری / پایان دادن به مذاکرات
آنها در حال انجام مذاکرات محرمانه با اسپانیا بودند.
اجاره بها مورد مذاکره بین موجر و مستاجر است.
یک قرارداد با مذاکره با مشتریان ما آماده می شود.
موضوع همچنان در حال مذاکره است.
قیمت به طور کلی برای مذاکره باز است.
سازش با فرآیند مذاکره حاصل می شود.
Contracts are under negotiation.
قراردادها در حال مذاکره است.
زمان مذاکره جدی فرا رسیده است.
رهبر این مذاکرات سناتور سوزان کالینز از مین است.
مذاکرات تمام روز برای جلوگیری از اعتصاب ادامه داشت.
Negotiations were conducted in secret.
مذاکرات مخفیانه انجام شد.
Rents are agreed by negotiation.
اجاره ها با مذاکره توافق می شود.
او در حال مذاکره با سران دیگر کشورها در مورد قیمت نفت است.
این اتحاد محصول ماه ها مذاکره دو طرف است.
مشکل مذاکره برای عقد قرارداد نیست.
مشکل باید با مذاکره حل شود.
There is considerable room for negotiation on some of the details.
فضای قابل توجهی برای مذاکره در مورد برخی از جزئیات وجود دارد.
آنها پس از چندین سال مذاکره این معاهده را امضا کردند.
آنها می خواستند طرف های درگیر را به میز مذاکره بازگردانند.
مذاکرات اتحادیه پشت درهای بسته انجام می شود.
international negotiations on reducing carbon emissions
مذاکرات بین المللی برای کاهش انتشار کربن
مذاکرات بر سر تعداد خانه هایی که قرار است ساخته شوند
مذاکره با طرف مقابل
مذاکره برای یک قرارداد جدید
این توافق پس از یک سری مذاکرات دشوار حاصل شد.
جزئیات دقیق توافق همچنان در دست مذاکره است.
مذاکرات برای افزایش دستمزد احتمالا چند هفته طول می کشد.
بحث
کنفرانس
dialogueUK
دیالوگ انگلستان
مناظره
consultation
مشاوره
dialogUS
دیالوگ ایالات متحده
colloquy
گفتگو
deliberation
مشورت
talks
صحبت می کند
discussions
بحث ها
ملاقات
haggling
چانه زدن
bargaining
چانه زنی
parleying
صحبت کردن
dickering
دیوونه کردن
diplomacy
دیپلماسی
consultations
مشاوره ها
deliberations
رایزنی ها
مشارکت
wheeling and dealing
چرخ زدن و معامله
negotiations
مذاکرات
dealing
معامله
negotiating
در حال مذاکره
bargaining table
میز مذاکره
trading
تجارت
conferring
اعطا کردن
transacting
معامله کردن
تبادل
transaction
disagreement
اختلاف نظر
refusal
امتناع
misunderstanding
سوء تفاهم
مبارزه کردن
denial
انکار
dissension
اختلاف
antagonism
تضاد
discord
بحث و جدل
مشاجره
contention
تحریک
provocation
عدم انطباق
nonconformity
زنگ تفريح
عدم فعالیت
inactivity
بی حالی
indolence
طرد شدن
rejection
اینرسی
inertia
بیکاری، تنبلی
idleness
شکست
بیکاری
unemployment