classic
classic - کلاسیک
adjective - صفت
UK :
US :
داشتن تمام ویژگی هایی که از یک چیز یا موقعیت خاص معمول است یا انتظار می رود
مورد تحسین بسیاری از مردم، و دارای ارزشی است که برای مدت طولانی ادامه داشته است
با کیفیت عالی
سبک کلاسیک هنر یا لباس به روش سنتی ساده جذاب است
کتاب، نمایشنامه یا فیلمی که مهم بوده و برای مدت طولانی مورد تحسین قرار گرفته است
چیزی که بسیار خوب است و یکی از بهترین نمونه ها در نوع خود است
داشتن کیفیت یا استاندارد بالا که سایر چیزها بر اساس آن قضاوت می شوند
فوق العاده یا غیرعادی خنده دار، بد یا آزاردهنده
داشتن تمام ویژگی ها یا ویژگی هایی که انتظار دارید
بد یا ناخوشایند، اما نه خیلی تعجب آور یا غیرمنتظره
داشتن یک سبک ساده و سنتی که همیشه مد است
a piece of writing a musical recording or a film that is well known and of a high standard and lasting value
یک قطعه نوشته، یک قطعه موسیقی ضبط شده، یا یک فیلم که به خوبی شناخته شده و دارای استاندارد بالا و ارزش ماندگار است
معروف ترین آثار ادبی
the study of ancient Greek and Roman culture especially their languages and literature
مطالعه فرهنگ یونان و روم باستان، به ویژه زبان و ادبیات آنها
لباسی که همیشه مد است
an important race or competition in a number of different sports including horse racing, golf and tennis
یک مسابقه یا مسابقه مهم در تعدادی از ورزش های مختلف از جمله اسب دوانی، گلف و تنیس
in the UK, any of the five main races in the flat racing (= where the horses do not jump over fences) season
در انگلستان، هر یک از پنج مسابقه اصلی در فصل مسابقه تخت (= جایی که اسب ها از روی نرده ها نمی پرند)
از استاندارد بالایی برخوردار است که دیگران از همان نوع مورد قضاوت قرار می گیرند
سنتی در طراحی یا سبک
داشتن تمام ویژگی ها یا کیفیت هایی که برای چیزی مشخص است
یک قطعه نوشته، ضبط موسیقی یا فیلم معروف که کیفیت و ارزش ماندگاری بالایی دارد
پروفسور کری گزارش کلاسیک اکتشافات اولیه در آفریقا و آسیا را نوشت.
یک کت و شلوار آبی کلاسیک
نسخه کلاسیک بوگارت شاهین مالت
یک ماشین کلاسیک
اختراع اشعه ایکس یک مورد کلاسیک برای کشف اتفاقی چیزی بود.
بطری کوکاکولا یکی از طرح های کلاسیک قرن ماست.
این سوء تفاهم تقصیر کسی نبود و نمونه کلاسیک ارتباط بد بود.
اورسون ولز فیلم کلاسیک «همشهری کین» را کارگردانی کرد.
The historic and beautifully renovated Alex Theatre is a live venue also known for its screenings of classic films.
تئاتر تاریخی و به زیبایی بازسازی شده الکس مکانی زنده است که به دلیل نمایش فیلم های کلاسیک نیز شناخته شده است.
From 1880 to 1914, the classic gold standard also applied internationally to offset trade surpluses and deficits.
از سال 1880 تا 1914، استاندارد طلای کلاسیک در سطح بین المللی نیز برای جبران مازاد و کسری تجاری اعمال می شد.
یک فیلم/داستان/ماشین/بازی کلاسیک
من با گوش دادن به راک کلاسیک بزرگ شدم.
یک رمان/مطالعه/هدف کلاسیک
این رمان کلاسیک اولین بار در سال 1938 منتشر شد.
یک نمونه کلاسیک از ارتباطات ضعیف
این یک مورد کلاسیک از کارهایی بود که نباید انجام داد.
او علائم کلاسیک افسردگی را نشان داد.
من اشتباه کلاسیک را انجام دادم که در یک مکث در موسیقی کف زدم!
یک کت و شلوار خاکستری کلاسیک
طراحی کلاسیک
یک ظاهر کلاسیک
او کمک نمی کند؟ اوه، این کلاسیک است!
یک فیلم/کار کلاسیک
یک مثال/اشتباه کلاسیک
a classical composer
یک آهنگساز کلاسیک
یک نظریه کلاسیک
یک محقق کلاسیک
classical mythology.
اساطیر کلاسیک
او یک لباس کلاسیک کوچک مشکی پوشیده بود.
این فروشگاه در سبک کلاسیک انگلیسی تخصص دارد.
رمان کلاسیک فیلدینگ تام جونز
یک گل کلاسیک دیگر از کورلی وجود دارد!
سپس او به عقب در تخت گل افتاد - کاملاً کلاسیک بود!
کلاسیک بود! آن راننده وانت به راست علامت داد و سپس به چپ پیچید.
او یک نمونه کلاسیک از یک بچه باهوش اما تنبل است.
او تمام علائم کلاسیک بیماری را داشت.
کلاسیک است - به موقع به ایستگاه میرسید و متوجه میشوید که قطار زودتر حرکت کرده است.
او یک کت و شلوار سرمه ای کلاسیک پوشیده بود.
«غرور و تعصب» جین آستن یکی از آثار کلاسیک ادبیات انگلیسی است.
بسیاری از رکوردهای رولینگ استونز به آثار کلاسیک راک تبدیل شده اند.
دوران کودکی ام را با خواندن آثار کلاسیک گذراندم.
archetypal
نمونه اولیه
مدل
معمول
quintessential
اساسی
استاندارد
paradigmatic
پارادایماتیک
مشخصه
definitive
قطعی
exemplary
نمونه
textbook
کتاب درسی
prototypical
منظم
نماینده
معمولی
قدیمی
vintage
کهن الگویی
archetypical
کلاسیک
classical
دفترچه کپی
copybook
ایده آل
قابل تقلید
imitable
کامل
نخست
امضا
signature
دینکی-دی
dinki-di
اصلی
staple
موجودی
مشترک
مرسوم
آشنا
استاندارد شده انگلستان
prototypal
standardisedUK
atypical
غیر معمول
فرد
عجیب و غریب
peculiar
بی خاصیت
uncharacteristic
غیر طبیعی
uncommon
غیرطبیعی
unnatural
استثنایی
untypical
ماقبل طبیعی
abnormal
عجیب
exceptional
غیر متعارف
preternatural
ناهنجار
بی رویه
unconventional
نادر
aberrant
غیر عادی
irregular
منحصر بفرد
کنجکاو
uncustomary
منحرف
ناهمسان
weird
خنده دار
bizarre
هتروکلیت
جدا شده
deviant
ناسازگار
فوق العاده
eccentric
منحرف شده
heteroclite
isolated
nonconforming
phenomenal
unorthodox
aberrated