defensive

base info - اطلاعات اولیه

defensive - دفاعی

adjective - صفت

/dɪˈfensɪv/

UK :

/dɪˈfensɪv/

US :

family - خانواده
defence/defense
دفاع / دفاع
defendant
مدافع
defender
بی دفاع/بی دفاع
defenceless/defenseless
قابل دفاع
defensible
غیر قابل دفاع
indefensible
دفاع
defend
---
defensibly
---
indefensibly
---
google image
نتیجه جستجوی لغت [defensive] در گوگل
description - توضیح

  • برای محافظت از کسی یا چیزی در برابر حمله استفاده می شود یا در نظر گرفته شده است

  • behaving in a way that shows you think someone is criticizing you even if they are not


    به گونه ای رفتار کنید که نشان دهد فکر می کنید کسی از شما انتقاد می کند حتی اگر اینطور نباشد

  • relating to stopping the other team from getting points in a game


    مربوط به جلوگیری از امتیاز گرفتن تیم دیگر در یک بازی


  • برای محافظت از کسی یا چیزی در برابر حمله استفاده می شود


  • خیلی سریع برای محافظت از خود در برابر انتقاد

  • in a sports event trying to prevent the opposing player or players from scoring points, goals, etc.


    در یک رویداد ورزشی، تلاش برای جلوگیری از کسب امتیاز، گل و غیره توسط بازیکن یا بازیکنان حریف.

  • ready to protect yourself because you are expecting to be criticized or attacked


    آماده باشید تا از خود محافظت کنید زیرا انتظار دارید مورد انتقاد یا حمله قرار بگیرید

  • intended to protect against attack or harm


    برای محافظت در برابر حمله یا آسیب

  • If someone is defensive the person feels criticized and quickly tries to explain


    اگر فردی حالت تدافعی داشته باشد، احساس می کند مورد انتقاد قرار گرفته و به سرعت سعی می کند توضیح دهد

  • trying to prevent the opposing player or players from scoring points


    تلاش برای جلوگیری از امتیاز گرفتن بازیکن یا بازیکنان حریف


  • سرمایه گذاری تدافعی بسیار ایمن، با ریسک کم یا بدون ریسک است و ارزش آن در طی یک دوره زمانی تغییر چندانی نمی کند.


  • تلاش برای محافظت از کسی یا چیزی از آسیب یا حمله


  • سرمایه‌گذاری بسیار امن، با ریسک کم یا بدون ریسک، و ارزش آن در طی یک دوره زمانی تغییر چندانی نمی‌کند

  • Police officers claimed that their actions during the riots were purely defensive.


    افسران پلیس ادعا کردند که اقدامات آنها در جریان شورش ها کاملاً دفاعی بوده است.

  • Dave Campo is the Cowboys' third defensive coordinator in four years.


    دیو کامپو سومین هماهنگ کننده دفاعی کابوی ها در چهار سال گذشته است.

  • Their success was built upon a resolute defensive display shutting out 12-goal Dean Saunders.


    موفقیت آنها بر اساس یک نمایش دفاعی قاطع بود که دین ساندرز را با 12 گل از زمین خارج کرد.

  • Rather than getting upset or defensive I see myself being genuinely interested in her input.


    به جای اینکه ناراحت یا تدافعی شوم، می بینم که واقعاً به نظرات او علاقه مند هستم.

  • Brackens is the best rusher in the defensive line.


    براکنز بهترین راشر در خط دفاعی است.


  • یک بازیکن دفاعی

  • The invention of the tank and the aircraft broke through the defensive stalemate that had characterised the first world war.


    اختراع تانک و هواپیما، بن بست دفاعی را که مشخصه جنگ جهانی اول بود، شکست.

  • Dallas has lost two good players from their defense cornerback Larry Brown and defensive tackle Russell Maryland.


    دالاس دو بازیکن خوب دفاع خود را از دست داده است، لری براون مدافع کرنر و راسل مریلند تکل دفاعی.

  • The city would be encircled by its defensive walls pierced by town gates.


    شهر توسط دیوارهای دفاعی که توسط دروازه‌های شهر سوراخ شده بود محاصره می‌شد.

  • defensive weapons


    سلاح های دفاعی

example - مثال
  • As a defensive measure he built a series of coastal forts and watchtowers.


    به عنوان یک اقدام دفاعی، او مجموعه ای از قلعه ها و برج های مراقبت ساحلی را ساخت.

  • These are purely defensive measures.


    اینها اقدامات کاملاً دفاعی است.

  • Troops took up a defensive position around the town.


    نیروها در اطراف شهر موضع دفاعی گرفتند.

  • Don't ask him about his plans—he just gets defensive.


    از او در مورد برنامه هایش نپرسید - او فقط حالت دفاعی می گیرد.


  • او در مورد کار خود به شدت تدافعی است.

  • Her manner was oddly defensive as he hadn't intended any criticism at all.


    رفتار او به طرز عجیبی تدافعی بود، زیرا او اصلاً قصد انتقاد نداشت.

  • Whenever anyone mentions women's rights, he gets rather defensive.


    هرگاه کسی به حقوق زنان اشاره می کند، نسبتاً حالت دفاعی به خود می گیرد.


  • بازی دفاعی


  • یک کمپین عمدتاً دفاعی

  • These are purely defensive weapons, not designed for attack.


    اینها سلاح های کاملاً دفاعی هستند و برای حمله طراحی نشده اند.

  • When asked about his decision he got very defensive.


    وقتی در مورد تصمیمش سوال شد، بسیار تدافعی شد.

  • There's no need to get so defensive!


    نیازی نیست اینقدر حالت تدافعی بگیری!


  • او در حال حاضر بهترین بازیکن دفاعی تیم است.

  • The government has been put on the defensive accused by critics of doing too little too late.


    دولت در حالت تدافعی قرار گرفته است و منتقدان آن را متهم می کنند که خیلی دیر انجام نداده است.


  • یک استراتژی دفاعی

  • It’s too late to sign up for the defensive driving class.


    برای ثبت نام در کلاس رانندگی دفاعی خیلی دیر شده است.

  • Don’t be defensive – I’m just asking why you didn’t vote.


    دفاعی نباشید - من فقط می پرسم چرا رای ندادید.

  • The team’s defensive strategy was effective.


    استراتژی دفاعی تیم موثر بود.

  • a defensive share/stock


    یک سهم / سهام دفاعی

  • a defensive measure/move


    اقدام/حرکت دفاعی

  • Analysts said investors were moving to defensives that had enough cash to cover a high dividend.


    تحلیلگران می گویند سرمایه گذاران در حال حرکت به سمت دفاعی هستند که دارای پول نقد کافی برای پوشش سود سهام بالا هستند.

synonyms - مترادف
  • protective


    محافظ

  • protecting


    محافظت کردن

  • shielding


    حفاظت

  • safeguarding


    دفاع کردن

  • defending


    نگهبانی

  • guarding


    نگهدارنده

  • preservative


    مخالف

  • opposing


    غربالگری

  • screening


    تحمل کردن

  • withstanding


    armouredUK

  • armouredUK


    armoredUS

  • armoredUS


    مستحکم

  • fortified


    خود محافظ

  • self-protective


    ایمنی


  • محافظه کار


  • پوشش

  • covering


    عایق

  • insulating


    سفت شد

  • toughened


    حفظ کردن

  • conserving


    نسوز

  • fireproof


    ضدآب

  • waterproof


    نشکن

  • shatterproof


    پناه دادن

  • sheltering


    ضد حرارت

  • heatproof


    تثبیت ایالات متحده

  • stabilizingUS


    صرفه جویی در


  • حفاظتی

  • preserving


    اضطراری

  • conservational


    نگهبان


  • guardian


antonyms - متضاد

  • توهین آمیز

  • attacking


    هجوم بردن

  • undefensive


    غیر دفاعی

  • unprotective


    غیر محافظ

  • unwary


    بی احتیاط

  • unwatchful


    بی مراقب

لغت پیشنهادی

nosed

لغت پیشنهادی

rehearsals

لغت پیشنهادی

importers