politically

base info - اطلاعات اولیه

politically - از نظر سیاسی

adverb - قید

/pəˈlɪtɪkli/

UK :

/pəˈlɪtɪkli/

US :

family - خانواده
politician
سیاستمدار
politics
سیاست
politicization
سیاسی شدن
politicking
سیاسی کردن
politico
سیاسی
political
سیاسی شده
politicized
غیر سیاسی
apolitical
---
politic
---
politicize
---
google image
نتیجه جستجوی لغت [politically] در گوگل
description - توضیح

  • به شکل سیاسی

  • in a way that relates to politics


    به گونه ای که به سیاست مربوط می شود

  • A growing proportion of politically active workers were no longer without a country as the Communist Manifesto had proclaimed.


    همان طور که مانیفست کمونیست اعلام کرده بود، بخش فزاینده ای از کارگران فعال سیاسی دیگر بدون کشور نبودند.

  • Ending the crisis is considered to be politically important for both leaders.


    پایان دادن به بحران از نظر سیاسی برای هر دو رهبر مهم تلقی می شود.

  • Larkin's decision is widely believed to be politically motivated.


    اعتقاد بر این است که تصمیم لارکین انگیزه سیاسی دارد.

  • It has reduced us politically to serfdom.


    از نظر سیاسی ما را به رعیت تنزل داده است.

  • They are appointed by foreign governments, and once appointed, politically unaccountable.


    آنها توسط دولت های خارجی منصوب می شوند و پس از انتصاب، از نظر سیاسی پاسخگو نیستند.

  • The Conservative lead increased by 50 percent amongst politically uncommitted Sun/Star readers but not at all amongst politically uncommitted Mirror readers.


    پیشتازی محافظه‌کاران در میان خوانندگان سان/ستار که از نظر سیاسی متعهد نیستند، 50 درصد افزایش یافته است، اما در میان خوانندگان Mirror که از نظر سیاسی متعهد نیستند، اصلاً افزایش نمی‌یابد.

  • Many are women, who have shown themselves more politically volatile than men.


    بسیاری از آنها زنان هستند که خود را از نظر سیاسی بی ثبات تر از مردان نشان داده اند.


  • اینها مردانی هستند که هدفشان کمتر برهم زدن روند صلح است تا حضور سیاسی در آن.

example - مثال
synonyms - مترادف
  • socially


    اجتماعی

  • culturally


    بطور فرهنگی

  • philosophically


    از نظر فلسفی

  • psychologically


    از نظر روانی

  • anthropologically


    از نظر انسان شناسی

  • ethically


    از نظر اخلاقی

  • eugenically


    از نظر اصلاح نژادی

  • humanly


    به صورت انسانی

antonyms - متضاد
  • injudiciously


    به طرز غیرمنتظره ای

  • unwisely


    نابخردانه

  • impolitically


    غیر سیاسی

  • inadvisably


    غیر قابل توصیه

  • gauchely


    به طرز چشمگیری

  • imprudently


    بی احتیاط

  • inexpediently


    به طور نامناسب

  • tactlessly


    بدون تدبیر

  • undiplomatically


    غیر دیپلماتیک

  • untactfully


    احمقانه

  • foolishly


    عجولانه

  • indiscreetly


    بی پروا

  • rashly


    بدون توجه

  • recklessly


    با عجله

  • carelessly


    بی فکر

  • incautiously


    بی توجه

  • hastily


    بدون فکر

  • foolhardily


    به صورت تکانشی

  • thoughtlessly


    غیر مسئولانه

  • heedlessly


    به اشتباه

  • unthinkingly


    به طور غیر ظریف

  • impulsively


    بی احتیاطی

  • irresponsibly


    نامناسب

  • misguidedly


    بی خیال

  • brashly


    بی رحمانه

  • overhastily


  • indelicately


  • unwarily


  • inappropriately


  • improvidently


  • gracelessly


لغت پیشنهادی

taster

لغت پیشنهادی

rabbit

لغت پیشنهادی

confirming