buoying
buoying - buoying
N/A - N/A
UK :
US :
فاعل از شناور
برای جلوگیری از غرق شدن کسی یا چیزی
ایجاد احساس خوشحالی یا اطمینان بیشتر در مورد یک موقعیت
برای حمایت از چیزی و موفقیت بیشتر
هنگامی که شنا می کرد، آب بسیار شور او را به سمت بالا می برد.
او با استقبال گرم تماشاگرانش از او خوشحال شد.
قیمت خانه ها در این منطقه با احتمال افتتاح کارخانه جدید افزایش یافته است.
هیجان انگیز
thrilling
نشاط آور
exhilarating
برانگیختن
rousing
هم زدن
stirring
متحرک سازی
animating
زنده کننده
enlivening
مشتاق
enthusing
تحریک کننده
stimulating
لذت بخش
delighting
الهام بخش
inspiring
نیروبخش ایالات متحده
inspiriting
در حال حرکت
invigoratingUS
شادی آور
moving
بلند کردن
elating
حیات بخش
lifting
شارژ کردن
vitalizing
برق انداختن
charging
شیفته
electrifying
گالوانیزه کردن ایالات متحده
enrapturing
خوشحال کننده
galvanizingUS
گرفتن
gladdening
دلگرم کننده
gripping
مست کننده
heartening
پمپاژ کردن
intoxicating
قلقلک دادن
pumping up
باک زدن
tickling
energisingUK
uplifting
انرژی دهنده ایالات متحده
bucking up
energisingUK
energizingUS
boring
حوصله سر بر
disinteresting
بی علاقه
wearying
خسته کننده
exhausting
طاقت فرسا
fatiguing
عصبانی
irking
مات کردن
jading
پوشیدن
wearing
سفت و سخت خسته کننده
boring rigid
خسته کننده سفت
boring stiff
تا حد مرگ خسته کننده
خسته کننده تا اشک
boring to tears
کسل کننده
dulling
خوابیدن
فرستادن به خواب
فرسوده شدن
wearing out