admonitory

base info - اطلاعات اولیه

admonitory - هشداری

adjective - صفت

/ədˈmɑːnɪtɔːri/

UK :

/ədˈmɒnɪtri/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [admonitory] در گوگل
description - توضیح
  • advising and warning someone about their behaviour


    نصیحت کردن و هشدار دادن به کسی در مورد رفتارش

example - مثال
  • The sergeant lifted an admonitory finger at us.


    گروهبان انگشت هشداری را به سمت ما بلند کرد.

  • an admonitory remark


    یک تذکر هشداری

  • She raised an admonitory finger at me.


    او انگشت پند آمیزی را به سمت من بلند کرد.

synonyms - مترادف
  • admonishing


    اندرز دادن

  • cautionary


    هشدار دهنده


  • هشدار

  • advisory


    مشاوره ای

  • rebuking


    سرزنش کردن

  • cautioning


    هشدار دادن

  • exemplary


    نمونه

  • monitory


    نظارت

  • premonitory


    پیشآگاهی

  • reprimanding


    توبیخ کردن

  • reproachful


    سرزنش کننده

  • reproving


    نصیحت کردن

  • scolding


    محکوم کننده

  • advice-giving


    مشاوره انگلستان

  • condemnatory


    مشاوره آمریکا

  • counsellingUK


    بحرانی

  • counselingUS


    بازدارنده


  • عدم تایید

  • deterrent


    آموزنده

  • disapproving


    شوم

  • instructive


    پیشگیرانه

  • ominous


    تهدید کننده

  • preventive


    اشاره

  • threatening


    عاقل

  • hinting


    نشان دادن


  • اخطار دادن

  • portending


    به عنوان یک عامل بازدارنده عمل می کند

  • giving warning


    بدنام

  • serving as a deterrent


    نظارتی

  • bodeful


  • monitorial


antonyms - متضاد
  • approving


    تایید کردن

لغت پیشنهادی

bloodstain

لغت پیشنهادی

connotation

لغت پیشنهادی

foreigner