tripping

base info - اطلاعات اولیه

tripping - سکندری خوردن

N/A - N/A

https://dictionary.cambridge.orgN/A

UK :

https://dictionary.cambridge.orgN/A

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [tripping] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tripping] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tripping] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tripping] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tripping] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tripping] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tripping] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tripping] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tripping] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tripping] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tripping] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tripping] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tripping] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tripping] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tripping] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tripping] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tripping] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tripping] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tripping] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tripping] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tripping] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tripping] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tripping] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tripping] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tripping] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tripping] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tripping] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tripping] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tripping] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tripping] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tripping] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tripping] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tripping] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tripping] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tripping] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tripping] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tripping] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tripping] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tripping] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tripping] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tripping] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tripping] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tripping] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tripping] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tripping] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tripping] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tripping] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tripping] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tripping] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tripping] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tripping] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tripping] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tripping] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tripping] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tripping] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tripping] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tripping] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tripping] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tripping] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tripping] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tripping] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tripping] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tripping] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tripping] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tripping] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tripping] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tripping] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tripping] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tripping] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tripping] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tripping] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tripping] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tripping] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tripping] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tripping] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tripping] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tripping] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tripping] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tripping] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tripping] در گوگل
description - توضیح
  • present participle of trip


    فاعل فاعل از سفر

example - مثال
synonyms - مترادف
  • falling


    افتادن

  • stumbling


    تلو تلو خوردن

  • slipping


    لیز خوردن

  • toppling


    سرنگونی

  • tumbling


    غلت زدن

  • staggering


    سرسام آور

  • misstepping


    اشتباه کردن

  • missteping


    متلاطم

  • tottering


    تزلزل

  • faltering


    بنیانگذار

  • foundering


    غوغایی

  • lurching


    زمین زدن

  • pitching


    غوطه ور شدن

  • plunging


    پراکنده

  • sprawling


    سقوط کردن

  • falling down


    با سر و صدا رفتن

  • falling over


    از دست دادن تعادل

  • going headlong


    نشت کردن

  • losing your balance


    از دست دادن پای خود

  • taking a spill


    زمین خوردن

  • losing your footing


    سر خوردن

  • tripping up


    انگشت شست پا

  • slipping on


    انداختن

  • stubbing toe on


    در حال فروپاشی

  • dropping


    سقوط شدید

  • collapsing


    شیرجه زدن

  • tripping over


    سر به سر رفتن

  • plummetting


  • plummeting


  • diving


  • going head over heels


antonyms - متضاد

  • تمیز

  • sober


    هوشیار

  • undrugged


    بدون مواد مخدر


  • سر راست

  • clear-headed


    روشن سر

  • poised


    آماده است

  • coherent


    منسجم

  • collected


    جمع آوری شده

  • composed


    تشکیل شده

  • alert


    هشدار

  • lucid


    شفاف


  • ثابت

  • perceptive


    درخشان

  • self-possessed


    خود صاحب

  • controlled


    کنترل می شود

لغت پیشنهادی

repentance

لغت پیشنهادی

coil

لغت پیشنهادی

arrange