averaged
base info - اطلاعات اولیه
averaged - متوسط
N/A - N/A
ˈæv.ɚ.ɪdʒ
UK :
ˈæv.ər.ɪdʒ
US :
family - خانواده
google image
example
-
مثال
پرس و جو به دفتر ما به طور متوسط 1000 تماس در ماه است.
بسیاری از پزشکان به طور متوسط (= به طور متوسط) 70 ساعت در هفته کار می کنند.
حسابداران کارآموز به طور متوسط (= درآمد متوسط) 32000 پوند در سال است.
antonyms
-
متضاد
