delayed because of a large number of things that are waiting to be dealt with
به دلیل تعداد زیادی از مواردی که در انتظار رسیدگی هستند، به تعویق افتاد
Extra staff have been taken on to process backlogged citizenship applications.
کارکنان اضافی برای رسیدگی به درخواست های عقب افتاده شهروندی استخدام شده اند.
The sunglasses are so popular that orders are backlogged for months.
عینک آفتابی به قدری محبوب است که سفارشات برای ماه ها عقب افتاده است.
![نتیجه جستجوی لغت [backlogged] در گوگل](data:image/svg+xml;base64,PHN2ZyB4bWxucz0iaHR0cDovL3d3dy53My5vcmcvMjAwMC9zdmciIHdpZHRoPSIzMTUiIGhlaWdodD0iMTYwIiB2aWV3Qm94PSIwIDAgMzE1IDE2MCI+PHJlY3Qgd2lkdGg9IjEwMCUiIGhlaWdodD0iMTAwJSIgc3R5bGU9ImZpbGw6I2NmZDRkYjtmaWxsLW9wYWNpdHk6IDAuMTsiLz48L3N2Zz4= "backlogged")