bought

base info - اطلاعات اولیه

bought - خرید

verb - فعل

/bɔːt/

UK :

/bɔːt/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [bought] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
synonyms - مترادف

  • فروشگاه

  • purchased


    خریداری شده است

  • acquired


    به دست آورد

  • procured


    تهیه شده است

  • store-bought


    فروشگاهی

  • ready-made


    آماده

  • mass-produced


    تولید انبوه

  • off-the-rack


    خارج از قفسه

  • off-the-shelf


    خارج از گیره

  • off-the-peg


    قرارداد برای

  • contracted for


    پرداخت برای

  • paid for


    آماده برای پوشیدن

  • ready-to-wear


    خیابان اصلی

  • high-street


    خرده فروشی

  • retail


    پیش ساخته

  • prefabricated


    راحت

  • convenient


    دستی

  • handy


    مغازه خرید

  • shop-bought


    ماشینی

  • machine-made


    از پیش ساخته شده

  • prefab


    استاندارد

  • readymade


    مشترک

  • premade


    منظم

  • pre-made


    معمولی


  • اجرا شده از آسیاب


  • باتلاق استاندارد


  • باغ واریته


  • run-of-the-mill


  • bog-standard


  • garden-variety


antonyms - متضاد
  • bespoke


    سفارشی

  • bespoken


    سفارشی ایالات متحده


  • سفارشی ساخته شده

  • customizedUS


    طراحی شده

  • custom-made


    گرو گذاشته شده

  • tailored


    فروخته شد

  • tailor-made


    داده شده است

  • pawned


    شخصی سازی شده ایالات متحده

  • sold


    شخصی سازی شده انگلستان


  • نصب شده

  • personalizedUS


    سفارش داده شده است

  • personalisedUK


    هدفمند ساخته شده است

  • fitted


    مخصوص ساخته شده

  • commissioned


    سفارشی انگلستان

  • custom-built


    ساخته شده برای اندازه گیری

  • custom made


    به صورت سفارشی

  • purpose-built


  • specially made


  • customisedUK


  • made to measure


  • made-to-measure


  • made-to-order


لغت پیشنهادی

packaging

لغت پیشنهادی

inhaling

لغت پیشنهادی

vector