overconfident

base info - اطلاعات اولیه

overconfident - بیش از حد اعتماد به نفس

adjective - صفت

/ˌəʊvərˈkɑːnfɪdənt/

UK :

/ˌəʊvəˈkɒnfɪdənt/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [overconfident] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overconfident] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overconfident] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overconfident] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overconfident] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overconfident] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overconfident] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overconfident] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overconfident] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overconfident] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overconfident] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overconfident] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overconfident] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overconfident] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overconfident] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overconfident] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overconfident] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overconfident] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overconfident] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overconfident] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overconfident] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overconfident] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overconfident] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overconfident] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overconfident] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overconfident] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overconfident] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overconfident] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overconfident] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overconfident] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overconfident] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overconfident] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overconfident] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overconfident] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overconfident] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overconfident] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overconfident] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overconfident] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overconfident] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overconfident] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overconfident] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overconfident] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overconfident] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overconfident] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overconfident] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overconfident] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overconfident] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overconfident] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overconfident] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overconfident] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overconfident] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overconfident] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overconfident] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overconfident] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overconfident] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overconfident] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overconfident] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overconfident] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overconfident] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overconfident] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overconfident] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overconfident] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overconfident] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overconfident] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overconfident] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overconfident] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overconfident] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overconfident] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overconfident] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overconfident] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overconfident] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overconfident] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overconfident] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overconfident] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overconfident] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overconfident] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overconfident] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overconfident] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overconfident] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overconfident] در گوگل
description - توضیح
  • having or showing too much confidence


    داشتن یا نشان دادن اعتماد به نفس بیش از حد

example - مثال
  • He is overconfident and cocky.


    او بیش از حد اعتماد به نفس و مغرور است.

  • I'm not overconfident or arrogant, but I do believe in my own ability.


    من بیش از حد اعتماد به نفس یا مغرور نیستم، اما به توانایی خودم ایمان دارم.

synonyms - مترادف
  • brash


    بی پروا

  • foolhardy


    احمقانه

  • cocksure


    خروس

  • cocky


    از خود راضی

  • hubristic


    متعصب

  • overweening


    بیش از حد

  • presumptuous


    متکبر

  • bumptious


    پر زرق و برق

  • conceited


    مطمئن به خود

  • self-assured


    بی شرم

  • smug


    سربلند

  • unabashed


    مغرور

  • uppish


    جسور

  • arrogant


    غوغا کردن

  • audacious


    کلاه دیوانه

  • blustering


    مغلوب

  • daredevil


    بیش از حد پررنگ

  • madcap


    فرض

  • overbearing


    ابراز وجود

  • overbold


    تکان دادن

  • presuming


    تندرو

  • reckless


    صعودی

  • self-assertive


    بی توجه

  • swaggering


    غافل

  • temerarious


    گستاخ

  • bullish


    بیش از حد خوش بینانه

  • careless


    زورگو

  • heedless


  • impudent


  • overoptimistic


  • pushy


antonyms - متضاد
  • cautious


    محتاط

  • diffident


    متفکر


  • مراقب باشید

  • circumspect


    محتاطانه

  • doubtful


    مشکوک

  • guarded


    محافظت می شود

  • heedful


    مراقب

  • insecure


    ناامن

  • prudent


    محتاط، معقول


  • بی خطر

  • shy


    خجالتی

  • uncertain


    نا معلوم

  • unsure


    نامطمئن

  • wary


    مردد، دودل

  • hesitant


    فروتن

  • humble


    بدبین


  • ترسو

  • pessimistic


    ترسناک

  • timid


    از خودش مطمئن نیست

  • timorous


    بازنشستگی

  • unsure of oneself


    رزرو شده است

  • retiring


    برداشته شد

  • reserved


    تضعیف

  • bashful


    ملایم

  • withdrawn


    ساکت

  • reticent


    کوچک شدن

  • meek


    درونگرا


  • shrinking


  • demure


  • introverted


لغت پیشنهادی

adenine

لغت پیشنهادی

inadvisable

لغت پیشنهادی

communicating