actuation

base info - اطلاعات اولیه

actuation - فعال سازی

N/A - N/A

ˌæk.tʃuˈeɪ.ʃən

UK :

ˌæk.tʃuˈeɪ.ʃən

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [actuation] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • They carried out tests on the actuation of safety features.


    آنها آزمایشاتی را در مورد فعال سازی ویژگی های ایمنی انجام دادند.

synonyms - مترادف
  • spur


    تحریک

  • stimulus


    محرک


  • انگیزه

  • impetus


    مشوق


  • تشویق

  • encouragement


    تکانه

  • stimulant


    تقویت

  • incitement


    خوب

  • impulse


    کاتالیزور

  • boost


    پر کردن

  • goad


    مخمر

  • instigation


    سریع

  • provocation


    تولید

  • inducement


    اصرار

  • stimulation


    ماشه

  • motive


    نیش زدن

  • catalyst


    فعال سازی

  • incitation


    هیجان انگیز

  • fillip


    سوزن

  • momentum


    شلیک به بازو

  • yeast


    روشن کن


  • prod



  • trigger


  • prick


  • activation


  • excitant


  • needle



  • turn-on


antonyms - متضاد
  • disincentive


    بازدارنده

  • counterincentive


    ضد انگیزه

  • discouragement


    دلسردی


  • مسدود کردن

  • curb


    محدود کردن

  • deterrent


    مانع

  • hindrance


    جلوگیری

  • prevention


لغت پیشنهادی

exclusionary

لغت پیشنهادی

belvedere

لغت پیشنهادی

blathering