the amount that a person can carry in one or both arms
مقداری که یک فرد می تواند در یک یا هر دو بازو حمل کند
a large amount
مقدار زیادی
Imagine struggling down the grocery aisle carrying an armload of cans and boxes.
تصور کنید که در راهروی خواربارفروشی در حال تقلا هستید و یک دسته قوطی و جعبه حمل می کنید.
The album sold 10 million copies and won an armload of awards.
این آلبوم 10 میلیون نسخه فروخت و برنده جوایز زیادی شد.
armful
بغل
![نتیجه جستجوی لغت [armload] در گوگل](data:image/svg+xml;base64,PHN2ZyB4bWxucz0iaHR0cDovL3d3dy53My5vcmcvMjAwMC9zdmciIHdpZHRoPSIxOTkiIGhlaWdodD0iMjU0IiB2aWV3Qm94PSIwIDAgMTk5IDI1NCI+PHJlY3Qgd2lkdGg9IjEwMCUiIGhlaWdodD0iMTAwJSIgc3R5bGU9ImZpbGw6I2NmZDRkYjtmaWxsLW9wYWNpdHk6IDAuMTsiLz48L3N2Zz4= "armload")