authorizing

base info - اطلاعات اولیه

authorizing - مجوز دادن

N/A - N/A

ˈɑː.θɚ.aɪz

UK :

ˈɔː.θər.aɪz

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [authorizing] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • Who authorized this expenditure?


    چه کسی مجوز این هزینه را داده است؟

  • I authorized my bank to pay her £3,000.


    من به بانکم اجازه دادم 3000 پوند به او بپردازد.

synonyms - مترادف
  • commissioning


    راه اندازی

  • empowering


    توانمندسازی

  • enabling


    را قادر می سازد

  • entitling


    استحقاق دادن

  • accrediting


    اعتباربخشی

  • qualifying


    واجد شرایط بودن

  • certifying


    گواهی

  • chartering


    اجاره

  • licencingUK


    صدور مجوز انگلستان

  • licensingUS


    صدور مجوز ایالات متحده

  • mandating


    اجباری

  • privileging


    ممتاز

  • vesting


    جلیقه

  • warranting


    ضمانت

  • investing


    سرمایه گذاری

  • giving authority


    اختیار دادن

  • giving authority to


    اختیار دادن به

  • giving permission


    اجازه دادن


  • اختیار دادن به کسی

  • giving the go-ahead


    دادن چراغ سبز

  • giving the word


    دادن کلمه

  • saying the word


    گفتن کلمه

  • giving the green light


    تحریم کردن

  • sanctioning


    اجازه می دهد

  • permitting


    تایید کردن

  • approving


    باشه

  • allowing


    موافقت با

  • endorsing


    پذیرش

  • OKing


  • agreeing to


  • accepting


antonyms - متضاد
  • disqualifying


    رد صلاحیت

  • refusing


    امتناع می کند

  • banning


    ممنوع کردن

  • prohibiting


    منع

  • debarring


    مستثنی کردن

  • forbidding


    نامناسب

  • excluding


    بی هویت کردن

  • unfitting


    مانع

  • disentitling


    منع کردن

  • precluding


    مسدود کردن

  • barring


    فلج کننده آمریکا

  • interdicting


    فلج کردن انگلستان

  • blocking


    اعلام عدم صلاحیت

  • paralyzingUS


  • paralysingUK


  • declaring ineligible


لغت پیشنهادی

altogether

لغت پیشنهادی

acquittal

لغت پیشنهادی

kentucky