barked

base info - اطلاعات اولیه

barked - پارس کرد

N/A - N/A

bɑːrk

UK :

bɑːk

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [barked] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • They heard a dog barking outside.


    صدای پارس سگ را از بیرون شنیدند.

  • The sergeant barked (out) a succession of orders to the new recruits.


    گروهبان دستورات متوالی را به سربازان جدید داد.

synonyms - مترادف
  • cried


    گریه کرد

  • announced


    اعلام کرد

  • trumpeted


    بوق زد

  • advertised


    تبلیغ کرد

  • broadcast


    پخش

  • broadcasted


    پخش شد

  • hawked


    شاهین زد

  • proclaimed


    ایالات متحده منتشر شد

  • publicizedUS


    ابلاغ شد

  • promulgated


    افروخته شده

  • blazoned


    خبر داد

  • heralded


    هیپ زد

  • hyped


    منتشر شده

  • published


    پف کرده

  • puffed


    تبلیغ شده است

  • touted


    کبود شده

  • annunciated


    ستایش کرد

  • bruited


    به صدا در آمد

  • declared


    در بریتانیا منتشر شد

  • extolled


    از پشت بام ها فریاد زد

  • sounded


    ارتباط برقرار کرد

  • publicisedUK


    آشکار کرد

  • shouted from the rooftops


    شناخته شده است

  • advertized


    افشا شد

  • communicated


    فاش کرد

  • revealed


    را مطرح کرد

  • made known


    اظهار داشت

  • disclosed


  • divulged



  • stated


antonyms - متضاد
  • concealed


    پنهان شده است

  • covered


    تحت پوشش

  • hid


    پنهان کرد

  • hidden


    ترشح می شود

  • secreted


    مخفی شده است

  • secretted


    مبدل شده

  • disguised


    نقاب زده

  • masked


    سانسور شده

  • obscured


    پناهگاه ایالات متحده

  • censored


    سرکوب

  • harboredUS


    استتار شده

  • suppressed


    مبهم

  • camouflaged


    پتو پوشیده شده

  • obfuscated


    غربال شده است

  • blanketed


    پوشیده شده

  • screened


    حفر شده

  • enshrouded


    سرکوب شده

  • burrowed


    روپوش

  • repressed


    غیبی

  • cloaked


    کفن شده

  • occulted


    مسدود کردن

  • shrouded


    مخفی شده

  • blocked out


    بطری شده

  • blotted out


    پوشانده شده

  • bottled up


    عقب نگه داشت

  • covered up


    سوراخ شده

  • held back


    ساکت شد

  • holed up


    پنهان نگه داشته شد

  • hushed up


    harbouredUK

  • kept hidden


  • harbouredUK


لغت پیشنهادی

brawling

لغت پیشنهادی

maya

لغت پیشنهادی

impinge