beautifying

base info - اطلاعات اولیه

beautifying - زیباسازی

N/A - N/A

ˈbjuː.t̬ə.faɪ

UK :

ˈbjuː.tɪ.faɪ

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [beautifying] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • Money has been raised to beautify the area.


    پولی برای زیباسازی منطقه جمع آوری شده است.

  • She went upstairs to beautify herself.


    رفت بالا تا خودش را زیبا کند.

synonyms - مترادف
  • ornamental


    زینتی

  • embellishing


    آراستن

  • adorning


    تزئینی

  • decorative


    لوازم آرایشی

  • cosmetic


    تقویت کننده

  • enhancing


    مشخص کردن

  • highlighting


    در حال بهبود

  • improving


    غیر کاربردی

  • nonfunctional


    تزئین

  • garnishing


    برای نمایش

  • non-functional


    تزئین شده


  • نان زنجفیل

  • ornamented


    زیبایی

  • gingerbread


    تزیین


  • بالا بردن

  • furbishing


    مجلل

  • heightening


    طرح دار

  • luxurious


    عرشه

  • patterned


    لوازم جانبی

  • decorating


    aestheticUK

  • decking


    آرایش

  • accessory


    نقاشی شده

  • aestheticUK


    اصلاحی

  • festooned


    مقوی


  • estheticUS

  • painted


    لمس کردن

  • corrective


  • remedial


  • restorative


  • estheticUS


  • touching-up


antonyms - متضاد
  • functional


    کاربردی

  • utilitarian


    سودمند

  • plain


    جلگه

  • unembellished


    بی آراسته


  • زشت

لغت پیشنهادی

russians

لغت پیشنهادی

interpreted

لغت پیشنهادی

brian