bleakly
bleakly - تاریک
adverb - قید
UK :
US :
او با ناراحتی گفت: به نظر می رسد امیدی وجود ندارد.
bleakly lit corridors
راهروهای تاریک
It was a bleakly impressive coastline.
این یک خط ساحلی تاریک و چشمگیر بود.
او به طرز تاریکی فکر می کرد که هیچ شانسی برای موفقیت ندارد.
فیلمی غم انگیز
The wintry vistas are bleakly beautiful.
مناظر زمستانی بسیار زیبا هستند.
disconsolately
ناخوشایند
dejectedly
با ناراحتی
drearily
به طرز وحشتناکی
inconsolably
بی تسلی
unconsolably
غم انگیز
gloomily
تاسف بار
dismally
بدبختانه
wretchedly
به شدت
grimly
طرز ناراحت، بدبختانه
miserably
sombrelyUK
sombrelyUK
somberlyUS
sadly
تاریک
somberlyUS
مالیخولیایی
darkly
با خوشحالی
melancholily
ناراحت کننده
cheerlessly
بدجوری
distressingly
مراسم تشییع جنازه
morosely
دلگیرانه
funereally
افسرده کننده
dolefully
متروک
woefully
خفنانه
depressingly
ماتم زده
horrifically
عبوس
ghastlily
melancholically
desolately
dreadfully
macabrely
direly
mournfully
sullenly
consolably
با دلجویی
