blue-eyed boy

base info - اطلاعات اولیه

blue-eyed boy - پسر چشم آبی

N/A - N/A

ˌbluː.aɪd ˈbɔɪ

UK :

ˌbluː.aɪd ˈbɔɪ

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [blue-eyed boy] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
synonyms - مترادف
  • fair-haired boy


    پسر مو روشن


  • پسر طلایی

  • teacher's pet


    حیوان خانگی معلم

  • darling


    عزیز

  • favoriteUS


    مورد علاقه ایالات متحده

  • pet


    حیوان خانگی

  • favouriteUK


    مورد علاقه انگلستان


  • قهرمان

  • idol


    بت

  • blue-eyed girl


    دختر چشم آبی

  • fair-haired girl


    دختر مو روشن

  • fave


    مورد علاقه

  • heroine


    ترجیح


  • محبوب

  • beloved


    عزیزم


  • فرد مشهور

  • sweetheart


    جواهر


  • مینیون

  • jewel


    صحبت

  • minion


    سرعت

  • fav


    نان تست


  • سیب چشم


  • تمرکز توجه

  • toast


    سیب چشم کسی

  • apple of one's eye


    لذت بسیار


  • بچه لوس

  • apple of someone's eye


    مورد علاقه محکم

  • delight


    گنج

  • spoilt child



  • treasure


antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

virtuous

لغت پیشنهادی

aboveboard

لغت پیشنهادی

hades