brought forward
base info - اطلاعات اولیه
brought forward - را به جلو آورده است
N/A - N/A
N/A
UK :
N/A
US :
family - خانواده
google image
synonyms
-
مترادف
said
گفت
claimed
ادعا کرد
alleged
ادعا شده است
asserted
تایید کرد
affirmed
نگهداری
maintained
اعلام کرد
proclaimed
استدلال کرد
argued
گواهی شده است
attested
مناقشه کرد
contended
تاکید کرد
emphasizedUS
اصرار
insisted
نظر داد
opined
اظهار داشت
professed
پیشرفته
تایید شده است
asseverated
مخالفت کرد
averred
مورد تایید قرار گرفت
avouched
متعهد شد
avowed
اشاره شده
cited
تاکید بر انگلستان
emphasisedUK
تعدیل شده
justified
پرونده ساخته است
پیش بینی شده
predicated
فشرده شده است
pressed
اعتراض کرد
protested
شایعه شده آمریکا
rumoredUS
قسم خورد
stressed
قهرمان شد
swore
برگزار شد
championed
held
antonyms
-
متضاد
delayed
با تاخیر