bolstered
bolstered - تقویت شده است
N/A - N/A
UK :
US :
پول بیشتری برای تقویت صنعت مورد نیاز است.
She tried to bolster my confidence/morale (= encourage me and make me feel stronger) by telling me that I had a special talent.
او سعی کرد با گفتن اینکه استعداد خاصی دارم، اعتماد به نفس/روحیه من را تقویت کند (= تشویقم کند و احساس قویتر کنم).
آنها باید کاری انجام دهند تا وجهه خود را تقویت کنند.
helped
کمک کرد
benefited
بهره مند شد
benefitted
تسهیل کرد
facilitated
بهبود یافته
improved
بهبود یافته است
ameliorated
اصلاح شد
amended
تسهیل شد
eased
نگهداری
maintained
بازسازی شد
restored
احیا شد
revived
بهتر شد
bettered
تقویت شده
boosted
پایدار
sustained
کاهش یافته است
meliorated
تحریک شده است
mitigated
revitalisedUK
stimulated
ذخیره
revitalisedUK
اصلاح شده
saved
افزایش یافته است
corrected
غنی شده است
emended
درست شد
enhanced
تعمیر
enriched
تعدیل شد
fixed
کامل شد
fixt
تصفیه شده
mended
اصلاح شده است
moderated
perfected
rectified
refined
reformed
disapproved
مورد تایید قرار نگرفت
discouraged
دلسرد
opposed
مخالف