applicant

base info - اطلاعات اولیه

applicant - درخواست کننده

noun - اسم

/ˈæplɪkənt/

UK :

/ˈæplɪkənt/

US :

family - خانواده
application
کاربرد
applicable
مناسب
applied
کاربردی
apply
درخواست دادن
google image
نتیجه جستجوی لغت [applicant] در گوگل
description - توضیح

  • کسی که به طور رسمی، معمولاً به صورت کتبی، شغل، محل دانشگاه و غیره را درخواست کرده است


  • شخصی که برای شغل یا مکانی در دانشگاه یا مجوز رسمی برای انجام کاری درخواست می دهد


  • شخص یا سازمانی که در ابتدای عرضه سهام جدید درخواست خرید سهام می کند


  • شخصی که رسماً چیزی به خصوص شغل یا تحصیل در کالج یا دانشگاه را درخواست می کند


  • شخصی که به طور رسمی چیزی مانند شغل یا پذیرش در کالج یا دانشگاه را درخواست می کند

  • someone who has applied for a job a place on a course etc.


    کسی که برای شغل، مکان در یک دوره و غیره درخواست داده است.

  • someone who has applied to get something such as a loan or shares


    کسی که برای دریافت چیزی مانند وام یا سهام درخواست داده است

  • someone who has officially asked for permission to do something


    کسی که رسماً برای انجام کاری اجازه درخواست کرده است

  • Ten women were selected from over 30 applicants.


    ده زن از بین بیش از 30 متقاضی انتخاب شدند.

  • Some 400 applicants apply each year for the 110 first-year places.


    حدود 400 متقاضی هر ساله برای 110 مکان سال اول درخواست می دهند.

  • Applicants for teacher-training courses need to have at least one year's experience.


    متقاضیان دوره های تربیت معلم باید حداقل یک سال سابقه کار داشته باشند.

  • Many job applicants do not know how to write an appealing cover letter.


    بسیاری از متقاضیان کار نمی دانند چگونه یک نامه جذاب بنویسند.

  • The applicant must pay the Attorney-General's costs before their Lordships' Board.


    متقاضی باید هزینه های دادستان کل را قبل از هیئت حاکمیت خود بپردازد.

  • The applicant sought a declaration and/or prerogative orders to identify the lawful decisions and correct any unlawful decisions.


    متقاضی برای شناسایی تصمیمات قانونی و تصحیح هر گونه تصمیم غیرقانونی به دنبال اعلامیه و/یا دستورات انحصاری بود.

  • The applicant sought judicial review of the Director's decision to seek to enforce compliance with the requirements of the notice.


    متقاضی به دنبال بررسی قضایی تصمیم مدیر برای اجرای انطباق با الزامات اعلامیه بود.

  • But too many are from unqualified applicants competing for fewer job openings.


    اما تعداد زیادی از متقاضیان فاقد صلاحیت هستند که برای فرصت های شغلی کمتری رقابت می کنند.

example - مثال
  • There were over 500 applicants for the job.


    بیش از 500 متقاضی برای این شغل وجود داشت.

  • Successful applicants will receive notification within the week.


    متقاضیان موفق ظرف یک هفته اطلاعیه دریافت خواهند کرد.

  • Eight applicants were shortlisted.


    هشت متقاضی در فهرست نهایی قرار گرفتند.

  • Grant payments will be made to suitable applicants.


    پرداخت کمک هزینه به متقاضیان مناسب انجام خواهد شد.

  • The advertisement attracted a number of applicants.


    این آگهی تعدادی از متقاضیان را به خود جذب کرد.

  • The company will seek applicants nationwide.


    این شرکت به دنبال متقاضیان در سراسر کشور خواهد بود.

  • Unsuccessful applicants may appeal against the decision.


    متقاضیان ناموفق می توانند علیه این تصمیم اعتراض کنند.

  • The factory was accused of turning away job applicants who belong to a union.


    این کارخانه متهم شد که متقاضیان شغلی را که به یک اتحادیه تعلق دارند، رد کرده است.

  • What can be done about the falling number of applicants to medical schools?


    با کاهش تعداد متقاضیان تحصیل در رشته های پزشکی چه می توان کرد؟

  • How many applicants did you have for the job?


    چه تعداد متقاضی برای این کار داشتید؟

  • Many applicants simply don't meet hiring requirements.


    بسیاری از متقاضیان به سادگی شرایط استخدام را برآورده نمی کنند.

  • The course is popular - it has five applicants for every place.


    این دوره محبوب است - برای هر مکان پنج متقاضی دارد.

  • Successful applicants will be notified in writing.


    به متقاضیان موفق به صورت کتبی اطلاع رسانی خواهد شد.

  • Lenders say they treat all applicants the same.


    وام دهندگان می گویند که با همه متقاضیان یکسان رفتار می کنند.

  • Applicants for planning permission need to follow the correct procedures.


    متقاضیان مجوز برنامه ریزی باید مراحل صحیح را دنبال کنند.

synonyms - مترادف

  • نامزد

  • aspirant


    مشتاق

  • contender


    مدعی

  • hopeful


    امیدوار کننده

  • suitor


    خواستگار

  • campaigner


    مبارز

  • petitioner


    درخواست کننده

  • applier


    اعمال کننده

  • expectant


    منتظر

  • suppliant


    شرکت کننده

  • contestant


    دعا کننده

  • supplicant


    جوینده

  • seeker


    چشم انداز


  • ورودی

  • entrant


    رقیب


  • تجدیدنظرخواه

  • appellant


    فرضی

  • claimant


    مصاحبه شونده

  • postulant


    پرسشگر

  • interviewee


    ممیزی

  • inquirer


    جویای کار

  • auditioner


    شکارچی کار

  • job-seeker


    کارمند آینده نگر

  • job-hunter


    دانش آموز آینده نگر

  • prospective employee


    شاکی

  • prospective student


    وکیل دادگستری

  • pleader


    مناقصه گزار

  • plaintiff


  • solicitor


  • challenger


  • bidder


antonyms - متضاد
  • noncandidate


    غیر نامزد


  • رئیس


  • مدیر

  • finder


    یاب

لغت پیشنهادی

defunct

لغت پیشنهادی

boxer

لغت پیشنهادی

guideline